سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انحرافی بزرگ در نقد جریان انحرافی

مقدمه: پس از بیانات مهم و قابل تامل امام خامنه ای روحی له الفداه در دیدار با پاسداران انقلاب اسلامی، کمی تامل کردم ببینم کسی هر چند در کلام به آن خواهد پرداخت یا خیر؟! اما ظاهرا امام را زمانی می خواهیم که حرف های دل ما را بزند، تا فورا آن را در بوق و کرنا کنیم، که آری دیدید حضرت آقا، همان حرف های ما را زدند. غافل از اینکه ولایت پذیری در زمانیکه حرف تو و ولی یکی باشد، ارزشی ندارد، ولایت پذیری زمانیست که حرف تو با ولی یکی نباشد اما تو اطاعت کنی. تمام سایت ها و خبرگزاری ها را بررسی کردم، مصاحبه ها و مواضع آقایان اصولگرا، عمارهای قلابی را نگاه کردم، اما دریغ از یک موضع، یک تحلیل و حرف درباره ی آنچه که امام خامنه ای درباره ی شیوه ی برخورد با جریان به اصطلاح آقایان انحرافی فرمودند، مشاهده نکردم.

ظاهرا عده ای تعمدا برنامه دارند، کلام آقا را از فصل الخطاب بودن بیندازند، و عده ای از نیروهای حزب اللهی هم در این میدان به زیبایی هرچه تمام تر در نقش یک بازیگر نقش ایفا می کنند. خواص مردود که قبلا در امتحان ولایتمداری رد شدند، اکنون این بازی را شروع کرده اند، تا با بزرگ کردن جریان انحرافی هم ضربه خود را به دولت بزنند و هم همه چیز را برای انتخابات آینده آماده کنند. متاسفانه عده ای از دوستان و حتی اساتید حزب اللهی در پازل آنها بازی می کنند.

بیانات مکرر حضرت آقا در اصلی و فرعی کردن مسائل کشور(+) و بطور خاص در دیدار با فرماندهان سپاه، می بایست فصل الخطابی برای تمامی مدعیان ولایتمداری تبدیل می گشت، اما ظاهرا عده ای دچار "انحرافی بزرگ در نقد جریان انحرافی" شده اند. اگر دقیق تر بگویم، دچار نوعی "خود عمارپنداری" شده و به نام بصیرت افزایی و روشنگری دقیقا خلاف فرمان ولی امر عمل می کنند. به عبارتی سرباز خوب، سربازی نیست که به نام شجاعت، فداکاری، ایثار و بصیرت خودسرانه از فرمانده سبقت بگیرد و به دل دشمن بزند. آن هم زمانیکه فرمانده دستور مشخص و اعلام شده ای دارد. در واقع عده ای از دلسوزان دچار اشتباه "اجتهاد در برابر نص" شده اند. عمارهایی که در فتنه 88 سربلند بیرون آمدند، اکنون در بازی مردودین با اجتهاد در برابر نص صریح فرامین امام خامنه ای به اشتباه افتاده اند.(+)

بارها و بارها حضرت آقا بر فرعی بودن، جریان نفودی در دولت اشاره و تاکید داشته اند و بر شیوه ی برخورد رسانه ها و حتی در برهه ای خطاب به بزرگان انتقاد جدی داشته و نظرشان را صریحا فرموده بودند. اکنون نیز در دیدار با پاسداران با ذکر اینکه بنده روی این موارد تکیه می کنم و بخصوص سپاه مراقب باشد، نظرشان را مشخصا و صریحا که هیچگونه قرائتی نیز آن از جایز نیست را اعلام کردند: " مراقب باشیم دستگاه‌هاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئله‌ى اختلافات است، که من اگر روى اینها تکیه میکنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانى در مقابل انقلاب مى‌آید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفه‌ى هر کسى است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زنده‌ى دیگرى. انقلابى که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهاى گوناگون ـ سیاسى و نظامى و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال 88 دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیه‌ى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است."

این نص صریح فرمان ولی امر است، که باید فصل الخطاب قرار بگیرد و نظر هیچکس دیگر حتی اگر به ایشان منصوب باشد، یقینا ارجحیت بر فرمان ایشان ندارد.

 انحراف دقیقا از همین جا شروع می شود که نظر خود را بر ولی مقدم بشماری، و زمانیکه ولی می گوید:" قضیه‌ى ایستادگى در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستى هرچه ممکن است فرو کاست." تو با یک کوله بار ادعای ولایتمداری و بصیرت بیایی مدام بگویی جریان انحرافی از فتنه88 عمیق تر است و بیشتر از اختلاف عقیده است و باید در برابر آنها افشاگری کرد.

معلوم نیست با این همه تذکر، چرا عده ای اینقدر سعی در بزرگ کردن جریان انحرافی دارند. و هر روز با ذکر اخبار بولتنی و نقل از منابع به اصطلاح آگاه، به زعم خود در نقش افسری جنگ نرم یا عمار حضرت آقا را ایفا می کنند. افشاگری و نقل از جلسات خصوصی که هیچگاه تایید نشدند و حتی مکررا تکذیب هم می شوند، خود در بزرگ کردن و مظلوم نمایی جریان انحرافی مهمترین نقش را داشته است. و مضاعف بر آن موجب مبهم شدن فضای سیاسی و اجتماعی کشور و غافل ماندن از مسائل اصلی کشور و جهان اسلام خواهد شد.

و همانطور که حضرت امام خامنه ای روحی له الفدا فرمودند: "نباید به گونه‌ای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد، زیرا این موضوع، خلاف شرایط کنونی کشور است. امام بزرگوار در آن دوران بارها خطاب به مسؤولان می فرمودند: «در جلسات هرچه میخواهید بگویید اما آن را به جامعه نکشانید زیرا مردم گناهی ندارند.» نباید از گفته‌ها و یا نوشته‌های ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظری است نباید جلوی مردم اخم کرد و بهانه به دست رسانه‌های بیگانه داد." فلذا عمارها و افسران جنگ نرم، اگر هم قصد گفتن پشت پرده را دارند، باید در همان جلسات خصوصی و اتاق فکرها گفته شود و تحلیل شود و به سطح جامعه کشانده نشود. چرا که ارائه تحلیل های مبتنی بر اطلاعات محرمانه و نقل از محافل خصوصی برای عموم مردم، سبب القای ناامیدی و موجب دامن زدن به فضای ابهام خواهد شد، و یقینا اگر نیاز بود نهادهای رسمی کشور، این اطلاعات را در اختیار عموم مردم می گذاشتند.

شاید بیان شود، مواضع ما باید متفاوت با مواضع رهبری باشد، و امام خامنه ای بخاطر برخی مصالح نمی توانند، مانند ما اعلام موضع کنند. قسمتی از این سخن صحیح است، اما نکاتی که مورد غفلت واقع می شود، آنست که اولا؛ زمانیکه فرمان رهبری دقیقا خلاف موضع ما است، و ایشان با لحن شکایت از "القای حاکمیت دوگانه" ، "حفظ آرامش و وحدت" ، "اصلی و فرعی کردن مسائل" انتقاد می کنند باید متوجه بشویم که مسیرمان خلاف مسیر فرمانده است. ثانیا؛ بحث سر صراحت در کلام نیست، چراکه مسلما و یقینا صراحت کلام ما با رهبری باید متفاوت باشد همانطور که ایشان در دیدار با دانشجویان فرمودند، اما اکنون بحث بر "نوع برخورد و قضاوت" است که بارها از سوی ایشان مورد تذکر هم قرار گرفته است.

البته این قضایا واقعا، امتحان ولایتمداری خواصی است که از فتنه88 سربلند بیرون آمدند. امتحانی است برای نیروهای حزب اللهی، علما، عمارهای88 و هرکسی که داعیه ی ولایتمداری دارد. اگر امروز تشخصیص امام را بر تشخیص خود، ارجح دانستیم و تازمانیکه نص صریح وجود دارد، از اجتهاد پرهیز کردیم، در این امتحان هم پیروز شده ایم.

اکنون شاید پرسیده شود که باید با این جریان نفوذی در دولت چگونه برخورد کرد؟! عده ای همانطور که گفته شد با بزرگ کردن این مسئله، خود مشغول پرورش این جریان هستند و اگر هم کسی اصلا حرف های غلط آنها را نشنیده است، خود تبدیل به بلندگوی رسای جریان انحرافی می شوند. سخنوران و سایت ها و روزنامه هایی که در هر کوی برزنی با صدای بلند و جنجال آفرین، به دور از منطق و استدلال فضای اختلاف را شعله ورتر از قبل می کنند.

 این در حالیست که امام حکیم و تیزبینمان در دیدار اخیرا با پاسداران فرمودند :"یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوه‌ى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسى یک حرف غلطى زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانى این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوى هر کسى، از سوى هر نهادى، هیچ مخالفتى ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئله‌ى تبیین. یعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى کار ما از اول، مسئله‌ى تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهاى سیاسى، در جریانهاى گوناگون فکرى و سلیقه‌اى مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست. ...مى‌بینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاه‌هاى خارجى چه خوشحالى‌اى میکنند؛ تحلیل میگذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند(!) آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تکرار میکنند. خب، پیداست که این مسئله نقطه‌ى ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت. حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانى اختلاف‌نظرهائى دارند، با استدلال بیان کنند. عرض کردم، من معتقد به تبیین هستم. ...کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگرى، بیان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست."

بنابراین سخن این نیست که از مشایی و جریان نفوذی حرفی گفته نشود. سخن این است که باید به دور از هیاهو و جنجال، با منطق و استدلال تبیین کرد. " کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه‌ى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا." نباید به بهانه روشنگری، اخلاق و تقوا را زیر پابگذاریم، و هر کلامی را در هر محفلی بگوییم.

و اکنون این اشتباهات ما چه فرصت خوبی شده است برای برخی که از هیچ تلاشی مضایقه نکردند و نمی کنند که "سناریو بنی صدرسازی" را عملی کنند و در هر جلسه ای و با هر بهانه ای القای ضد ولایت بودن احمدی نژاد را می کنند. متاسفانه عده ای از دوستان حزب اللهی نیز دقیقا در این سناریو با دست خودشان، احمدی نژاد را از ولایت جدا می کنند.

باید بازی را در میدان خودمان انجام دهیم، نه در زمین طراحی شده ی هاشمی و یارانش. این قضیه ای است که باید ولایتمداران واقعی و جریان حزب الله، خود با تبعیت عملی از فرامین امام، به سرانجام برساند. نباید گذاشت بیش از این لاریجانی، قالیباف، مطهری، باهنر و...موج سواری کنند، و در این برهه انتقام خود را از گفتمان سوم تیر که همان گفتمان انقلاب است را بگیرند. اصلا این آقایان خواص مردود که در فتنه88 جزو سکوت کنندگان و مردودین بودند، حق حرف زدن ندارند، آنهایی که از همان اول کمر به تخریب و زمین زدن دولت بستند. نباید گذاشت در این زمان، امثال لاریجانی، قالیباف، مطهری با حمله به جریان انحرافی چهره ی خود را تطهیر و دولت را زمین بزنند.

"مراقب باشند که یک جهت گیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت می کند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود. عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند ولی خوب نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید، اگر یک جایی واقعا دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضروری ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود، این جور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند."

امروز هرکسی اصرار داشته باشد، احمدی نژاد را در برابر رهبری قرار بدهد، خائن و خیانتی نابشخودنی کرده است. حتی اگر خود احمدی نژاد هم بخواهد با دست خود از جریان حزب الله جدا شود، نباید گذاشت. اگر احمدی نژاد رجایی است، پس چرا او را به سمت کشمیری هُل می دهیم.

تمام اینها، انکار وجود جریان پیچیده و مشکوک نفوذی در دولت، که سعی در انحراف مجموعه پاک و خدمتگذار دولت را دارد، نمی باشد.

اما سخن این است که، باید در یک فضای علمی و منطقی انتقادات منصفانه و با پرهیز از بی اخلاقی و نگاه سیاه و سفید بیان شود، تا احمدی نژاد بداند که جنس انتقادات ما با تخریب های قدرت طلبان فرق دارد و ضمنا ما با هیچکس عقداخوت نبسته ایم و درعین حال تو دهنی محکمی باشد به فرصت طلبانی که ثانیه شماری می کنند تا احمدی نژاد و دولت را زمین بزنند.

بازتاب این مطلب در:مشرق نیوز ، عمارنامه، بی باک نیوز


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90/4/29ساعــت 3:17 عصر تــوسط رَبِّ:اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍفَقیر | نظر
کاش من هم یک پاسدار بودم

مقدمه: پس از بیانات مهم و قابل تامل امام خامنه ای روحی له الفداه در دیدار با پاسداران انقلاب اسلامی، کمی تامل کردم ببینم کسی به آن هر چند در کلام خواهد پرداخت یا خیر؟! اما ظاهرا امام را زمانی می خواهیم که حرف های دل ما را بزند، تا فورا آن را در بوق و کرنا کنیم، که آری دیدید حضرت آقا، همان حرف های ما را زدند. غافل از اینکه ولایت پذیری در زمانیکه حرف تو و ولی یکی باشد، ارزشی ندارد، ولایت پذیری زمانیست که حرف تو با ولی یکی نباشد اما تو اطاعت کنی.

در این مقال، نگاهی اجمالی به بیانات آقا خواهم داشت. البته تفسیر و تحلیل هر قسمت از سخنان ایشان خود شرحی است که در این مختصر نمی گنجد و قلم ناتوان من از بیان آن عاجز.

تطبیق سیره ی عملی امام حسین(ع) با رفتار پاسداران انقلاب اسلامی، شاید مهمترین نکته ای بود که حضرت آقا در این برهه حساس از عمر انقلاب مطرح کردند. مسلما مخاطب ایشان، تنها کسانیکه لباس سبز سپاه بر تن دارند، نیست، بلکه تمام افرادی که مولفه های یک پاسدار انقلاب داشته باشند را شامل می شود.

چه می شود که ایشان می فرمایند:" معناى پاسدارى با همه‌ى ابعاد آن، با همه‌ى ابزارها و وسائل ممکن، در وجود مقدس سیدالشهداء (سلام الله علیه) متجسد است. از تبیین و انذار، از تحرک تبلیغاتى، از بیدار کردن و حساس کردن وجدانهاى عناصر خاص ـ همین خواص که ما تعبیر میکنیم ـ در آن خطبه‌ى منا، اینها همه در طول زندگى سیدالشهداء است. بعد هم ایستادگى در مقابل یک انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان."؟

امام حسین(ع) با انقلاب اسلامی عظیم خود، که جان خود و اهلبیتش را فدا کرد، معنای کامل پاسداری را نشان داد. انقلاب اسلامی ما هم در در امتداد انقلاب عاشورا، نیاز به پاسدارانی با آن خصوصیات دارد.

به راستی چه می شود که حضرت آقا، از خطبه ی منا و ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ خبر می دهند؟ امروز باید پاسداران انقلاب دوباره خطبه ی منا را تکرار کنند، باید در برابر سکوت کنندگان فریاد بزنند، باید تبیین کنند، باید انذار دهند، همانطور که حسین(ع) در منا فرمودند:"ببینید که پیمانهای خدا در این جامعه نقض میشود و آرام نشسته اید و فریاد نمیزنید اما همین که به یکی از میثاقهای پدرانتان بی حرمتی شود داد و بیداد به راه میاندازید. میثاق خدا و پیامبر خدا زیر پا گذاشته شده، شما آرامید، سکوت کرده و آن را توجیه میکنید. شما میبایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده ی اسلام میدانستند. ای علمای الهی، تا دیر نشده جانتان را در خطر بیاندازید و از حیثیتتان در راه دین و ارزشها مایه بگذارید و فداکاری کنید."

امام خامنه ای که قبلا فرموده بودند:" تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود" دوباره با اشارتی به این قضیه که نشان از سستی و کاهلی ما در راه انقلاب دارد با بیان قضایای کربلا فرمودند:"حضرت عازم و جازم بوده است براى این که این کار را به پایان ببرد. این‌که در مقابله‌ى با حرکت انحرافى فوق‌العاده خطرناک آن روز، امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) مى‌ایستد، این میشود یک درس."

اما به راستی چه شده است که دوباره باید آقا، از کربلا و سختی هایی که امام حسین(ع) کشید تا شهید شد، بگوید؟ چرا این همه انذار آقا در ما و خواص بی خاصیت ما تاثیر نمی گذارد؟ آیا بازهم باید شاهد کربلا باشیم! تا انقلاب حفظ شود؟ خواص بی خاصیت، که فریادشان گوش آسمان را کَر کرده است، آیا نمی فهمند که وقتی امام چنین از صبر می گوید یعنی ای مردم، کسی از شما پاسدار نیست؟؟؟ :" صبرش(حسین ع) فقط این نبود که بر تشنگى صبر کند، بر کشته شدن یاران صبر کند؛ اینها صبرِ آسان است. صبرِ سخت‌تر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هى بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است. هى ایجاد تردید کنند. کى‌ها؟ افرادى مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبیر، عبدالله عباس؛ این شخصیتهاى برجسته‌ى بزرگ آن روز دنیا، آقازاده‌هاى مهم اسلام. آن که در مقابل این اظهارات، در واقع وسوسه‌ها، تردیدافکنى‌ها، راه شرعى درست‌کردن‌ها بایستد و دلش نلرزد و قدم در این راه بگذارد، او همان کسى است که میتواند این تحول عظیم را به وجود بیاورد."

و امروز دقیقا عاشوراست و کربلا جاریست...چرا که امروز نیز زبیرها و آقازاده های استوانه های نظام نیز هر روز در برابر امام زمان خود تردید و شبهه افکنی می کنند. امروز غربت حسین(ع) بیشتر فهمیده می شود، چرا که امام خامنه ای، در هر زمان و دیداری که راه را نشان می دهند، اما گویی خواص گوش هایشان کَر و زبانش برای بیان حق لال شده است. و دقیقا خلاف فرمان، امام عمل می کنند. اما امام ایستاده و صبر می کند، تا با صبر خود حافظ انقلاب باشد.

پاسدارن انقلابی یا پاسداران محافظه کار؟!

این را توضیح نمی دهم، چرا که توضیح دادنش از زبان قاصر من، ضایع کردنش است:" هویت سپاه که هویت پاسدارى است، به معناى یک مفهوم محافظه‌کارانه تلقى نشود. پاسدارى یعنى نگه داشتن، حفظ کردن. این حفظ کردن را میتوان با یک تفسیر محافظه‌کارانه معنا کرد. یعنى بگوئیم وضع موجود انقلاب را حفظ کنیم؛ من این را نمیگویم. حفظ انقلاب به معناى حفظ وضع موجود نیست. چرا؟ چون انقلاب در ذات خود یک حرکت پیشرونده است، آن هم پیشرفت پرشتاب. به کجا؟ به سمت هدفهاى ترسیم شده. هدفها عوض نمیشوند. حفظ انقلاب یعنى حفظ همین حالت پیشروندگى و پیش‌برندگى. پاسدارى از انقلاب، به این معناست."

این را تذکر دوباره ی امام به پاسداران انقلاب اسلامی می دانم. پاسدارانی که قبلا نیز از امام خود شنیده بودند"محافظه کاری قتلگاه انقلاب است" اما شاید در این مدت عمل نکردند، و از پاسداری انقلاب تنها، حفظ همین وضع موجود را در ذهن داشتند. بخصوص از سال 84 با آمدن دولت عدالت، گویی تمام آرمان هایمان محقق شده است، دیگر کسی کمتر حالت پیشروندگی و تهاجمی انقلاب را عمل می نمود. محافظه کاری و تحجر در اندیشه نتیجه ای جز، سکون و ایستایی و حتی عقب گرد نخواهد داشت. امروز باید از تمام قیدهای محافظه کاری خود را رها کنیم، و دوباره آرمان های انقلاب اسلامی را در سراسر جهان فریاد بزنیم، واین یعنی پاسداری از انقلاب. وای کاش "من هم یک پاسدار بودم".

به راستی اگر کمی تامل کنیم، خود را واقعا یک پاسدار انقلاب می خوانیم یا یک سرباز ضدانقلاب که دقیقا و در هر جا خلاف فرمان رهبر انقلاب حرکت می کند. از پاسداری انقلاب تا سربازی ضدانقلاب راهی نیست...

قصد داشتم تحلیل دیگری بنویسم، اما قلمم از دستم رها شد. به زودی نگاه به قسمت دوم سخنان آقا، که بسیار هم مهم است را منتشر خواهم کرد، و نکاتی را هم متذکر خواهم شد.


+ نوشته شـــده در سه شنبه 90/4/21ساعــت 1:19 عصر تــوسط رَبِّ:اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍفَقیر | نظر




مرگ بر آمریکا