سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش من هم یک پاسدار بودم

مقدمه: پس از بیانات مهم و قابل تامل امام خامنه ای روحی له الفداه در دیدار با پاسداران انقلاب اسلامی، کمی تامل کردم ببینم کسی به آن هر چند در کلام خواهد پرداخت یا خیر؟! اما ظاهرا امام را زمانی می خواهیم که حرف های دل ما را بزند، تا فورا آن را در بوق و کرنا کنیم، که آری دیدید حضرت آقا، همان حرف های ما را زدند. غافل از اینکه ولایت پذیری در زمانیکه حرف تو و ولی یکی باشد، ارزشی ندارد، ولایت پذیری زمانیست که حرف تو با ولی یکی نباشد اما تو اطاعت کنی.

در این مقال، نگاهی اجمالی به بیانات آقا خواهم داشت. البته تفسیر و تحلیل هر قسمت از سخنان ایشان خود شرحی است که در این مختصر نمی گنجد و قلم ناتوان من از بیان آن عاجز.

تطبیق سیره ی عملی امام حسین(ع) با رفتار پاسداران انقلاب اسلامی، شاید مهمترین نکته ای بود که حضرت آقا در این برهه حساس از عمر انقلاب مطرح کردند. مسلما مخاطب ایشان، تنها کسانیکه لباس سبز سپاه بر تن دارند، نیست، بلکه تمام افرادی که مولفه های یک پاسدار انقلاب داشته باشند را شامل می شود.

چه می شود که ایشان می فرمایند:" معناى پاسدارى با همه‌ى ابعاد آن، با همه‌ى ابزارها و وسائل ممکن، در وجود مقدس سیدالشهداء (سلام الله علیه) متجسد است. از تبیین و انذار، از تحرک تبلیغاتى، از بیدار کردن و حساس کردن وجدانهاى عناصر خاص ـ همین خواص که ما تعبیر میکنیم ـ در آن خطبه‌ى منا، اینها همه در طول زندگى سیدالشهداء است. بعد هم ایستادگى در مقابل یک انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان."؟

امام حسین(ع) با انقلاب اسلامی عظیم خود، که جان خود و اهلبیتش را فدا کرد، معنای کامل پاسداری را نشان داد. انقلاب اسلامی ما هم در در امتداد انقلاب عاشورا، نیاز به پاسدارانی با آن خصوصیات دارد.

به راستی چه می شود که حضرت آقا، از خطبه ی منا و ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ خبر می دهند؟ امروز باید پاسداران انقلاب دوباره خطبه ی منا را تکرار کنند، باید در برابر سکوت کنندگان فریاد بزنند، باید تبیین کنند، باید انذار دهند، همانطور که حسین(ع) در منا فرمودند:"ببینید که پیمانهای خدا در این جامعه نقض میشود و آرام نشسته اید و فریاد نمیزنید اما همین که به یکی از میثاقهای پدرانتان بی حرمتی شود داد و بیداد به راه میاندازید. میثاق خدا و پیامبر خدا زیر پا گذاشته شده، شما آرامید، سکوت کرده و آن را توجیه میکنید. شما میبایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده ی اسلام میدانستند. ای علمای الهی، تا دیر نشده جانتان را در خطر بیاندازید و از حیثیتتان در راه دین و ارزشها مایه بگذارید و فداکاری کنید."

امام خامنه ای که قبلا فرموده بودند:" تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوه‌ى الهى نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوى آرمانها ذره‌اى منحرف شود" دوباره با اشارتی به این قضیه که نشان از سستی و کاهلی ما در راه انقلاب دارد با بیان قضایای کربلا فرمودند:"حضرت عازم و جازم بوده است براى این که این کار را به پایان ببرد. این‌که در مقابله‌ى با حرکت انحرافى فوق‌العاده خطرناک آن روز، امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام) مى‌ایستد، این میشود یک درس."

اما به راستی چه شده است که دوباره باید آقا، از کربلا و سختی هایی که امام حسین(ع) کشید تا شهید شد، بگوید؟ چرا این همه انذار آقا در ما و خواص بی خاصیت ما تاثیر نمی گذارد؟ آیا بازهم باید شاهد کربلا باشیم! تا انقلاب حفظ شود؟ خواص بی خاصیت، که فریادشان گوش آسمان را کَر کرده است، آیا نمی فهمند که وقتی امام چنین از صبر می گوید یعنی ای مردم، کسی از شما پاسدار نیست؟؟؟ :" صبرش(حسین ع) فقط این نبود که بر تشنگى صبر کند، بر کشته شدن یاران صبر کند؛ اینها صبرِ آسان است. صبرِ سخت‌تر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هى بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است. هى ایجاد تردید کنند. کى‌ها؟ افرادى مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبیر، عبدالله عباس؛ این شخصیتهاى برجسته‌ى بزرگ آن روز دنیا، آقازاده‌هاى مهم اسلام. آن که در مقابل این اظهارات، در واقع وسوسه‌ها، تردیدافکنى‌ها، راه شرعى درست‌کردن‌ها بایستد و دلش نلرزد و قدم در این راه بگذارد، او همان کسى است که میتواند این تحول عظیم را به وجود بیاورد."

و امروز دقیقا عاشوراست و کربلا جاریست...چرا که امروز نیز زبیرها و آقازاده های استوانه های نظام نیز هر روز در برابر امام زمان خود تردید و شبهه افکنی می کنند. امروز غربت حسین(ع) بیشتر فهمیده می شود، چرا که امام خامنه ای، در هر زمان و دیداری که راه را نشان می دهند، اما گویی خواص گوش هایشان کَر و زبانش برای بیان حق لال شده است. و دقیقا خلاف فرمان، امام عمل می کنند. اما امام ایستاده و صبر می کند، تا با صبر خود حافظ انقلاب باشد.

پاسدارن انقلابی یا پاسداران محافظه کار؟!

این را توضیح نمی دهم، چرا که توضیح دادنش از زبان قاصر من، ضایع کردنش است:" هویت سپاه که هویت پاسدارى است، به معناى یک مفهوم محافظه‌کارانه تلقى نشود. پاسدارى یعنى نگه داشتن، حفظ کردن. این حفظ کردن را میتوان با یک تفسیر محافظه‌کارانه معنا کرد. یعنى بگوئیم وضع موجود انقلاب را حفظ کنیم؛ من این را نمیگویم. حفظ انقلاب به معناى حفظ وضع موجود نیست. چرا؟ چون انقلاب در ذات خود یک حرکت پیشرونده است، آن هم پیشرفت پرشتاب. به کجا؟ به سمت هدفهاى ترسیم شده. هدفها عوض نمیشوند. حفظ انقلاب یعنى حفظ همین حالت پیشروندگى و پیش‌برندگى. پاسدارى از انقلاب، به این معناست."

این را تذکر دوباره ی امام به پاسداران انقلاب اسلامی می دانم. پاسدارانی که قبلا نیز از امام خود شنیده بودند"محافظه کاری قتلگاه انقلاب است" اما شاید در این مدت عمل نکردند، و از پاسداری انقلاب تنها، حفظ همین وضع موجود را در ذهن داشتند. بخصوص از سال 84 با آمدن دولت عدالت، گویی تمام آرمان هایمان محقق شده است، دیگر کسی کمتر حالت پیشروندگی و تهاجمی انقلاب را عمل می نمود. محافظه کاری و تحجر در اندیشه نتیجه ای جز، سکون و ایستایی و حتی عقب گرد نخواهد داشت. امروز باید از تمام قیدهای محافظه کاری خود را رها کنیم، و دوباره آرمان های انقلاب اسلامی را در سراسر جهان فریاد بزنیم، واین یعنی پاسداری از انقلاب. وای کاش "من هم یک پاسدار بودم".

به راستی اگر کمی تامل کنیم، خود را واقعا یک پاسدار انقلاب می خوانیم یا یک سرباز ضدانقلاب که دقیقا و در هر جا خلاف فرمان رهبر انقلاب حرکت می کند. از پاسداری انقلاب تا سربازی ضدانقلاب راهی نیست...

قصد داشتم تحلیل دیگری بنویسم، اما قلمم از دستم رها شد. به زودی نگاه به قسمت دوم سخنان آقا، که بسیار هم مهم است را منتشر خواهم کرد، و نکاتی را هم متذکر خواهم شد.


+ نوشته شـــده در سه شنبه 90/4/21ساعــت 1:19 عصر تــوسط رَبِّ:اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍفَقیر | نظر




مرگ بر آمریکا