سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نبردبیداری اسلامی بالیبرالیسم

(حتماتا آخر مقاله را بخوانیدو حتما نظربدهید.)

مقدمه: در زمان حیات حضرت امام خمینی(ره) ایشان با رهنمود های حکیمانه خود بر طبق اسلام ناب محمدی به عنوان رهبری تیزبین عمل می کردند. و در این راه همیشه با شجاعت در برابر، منافقین، لیبرال ها و ملی گرا ها می ایستادند. متاسفانه بعد از رحلت ایشان با اینکه سخنانشان می توانست به عنوان مانیفست حرکت دولت ها و جناح ها قرار بگیرد، اما طی یک جریان نرم، افرادی که در روز های نخست انقلاب خود را انقلابی ترین افراد قلمداد می کردند نقاب از چهره کشیده و اندیشه های امام(ره) را فراموش و حتی در مقابل آن صف آرایی کردند.
امام خمینی(ره) با تفکیک سنگرهای اعتقادی برای جلوگیری از التقاط مولفه های اساسی اسلام ناب را صریحا ذکر کردند که می توان به ضرورت تشکیل حکومت دینی، مبارزه با رفاه طلبی، عدم جدایی دین از سیاست و استکبار ستیزی اشاره کرد .
اما متاسفانه بعد از رحلت امام بود که فرصت طلبان با برچسب دینی اما با اندیشه هایی کاملا سکولار خود را انقلابی ترین افراد جازدنند و همین جا بود که متدینین سکولار رشد و نمو کردند .و همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند:((اکنون تنها امید دشمنان این است که این انقلاب به دست کسانی به شکست برسد که در خود انقلاب نقش داشتند.)) ((اگر مغزهای حقیقی و این بخشهای اصلی هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهری جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمی کند. تغییر سیرت، تغییر آن هویت واقعی، بتدریج و خیلی آرام حاصل می شود.))
این یکی از آسیب های انقلاب ها است که بتدریج و خیلی آرام به گونه ای که کسی متوجه نشود، به درون حاکمیت نفوذ کرده و با شعاری انقلابی و به ظاهر دینی، حاکمیت دینی را سکولار می کند. این خطرناک ترین ویروس برای انقلاب ماست که در ظاهر و پوشش مذهب پروژه سکولاریزاسیون نظام را پیش ببرند.
امام (ره) این اتفاقات را با تیزبینی هشدار داده بود:((خطر آنهایی که با اسم اسلام وارد می شوند و به اسلام اعتقاد ندارند بیش از آنهایی است که اسلام را می گویند قبول نداریم و چهره شان واضح است.))
این استحاله تدریجی توسط افراد انقلابی حاکم بر کشور که دچار استحاله عقیدتی، سیاسی و یا فساد مالی شده اند انجام می شود. سکولارها جهت پیشبرد این امر می گویند ما ضد مذهب نیستیم، ما ضد حکوت دینی نیستیم ما طرفدار حکومت غیر دینی هستیم و با این کار یک امر قدسی را از آلوده شدن به امور دنیوی دور نگه می داریم.
این یعنی همان چیزی که از آن به عنوان جنگ نرم یاد می شود. جنگ نرم، یک جنگ گفتمانی است و نزاع گفتمان ها در جهت نفوذ در قلب ها وذهن ها است.((جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرزنمی شناسد.)){امام خمینی(ره)}
درحالیکه جهان تبدیل به یک فضای دوقطبی متشکل ازگفتمان مارکسیسم و لیرالیسم شده بود، باپیروزی انقلاب اسلامی ایران در22بهمن57 این فضا شکسته شد وموجی از بیداری اسلامی تمام دنیا را فراگرفت. بعد از مدت کوتاهی بافروپاشی شوروی، گفتمان مارکسیسم به انزوا رفت، لذا دنیا غرب که پرچمدار لیبرالیسم شده بود، تنها دشمن خویش را گفتمان برآمده از انقلاب اسلامی می دانست، چرا که باوقوع انقلاب اسلامی در ایران وتاکید بنیانگذار انقلاب برصدور انقلاب، موج عظیمی از بیداری اسلامی سرتاسر جهان را فراگرفته بود. بنابراین تمام تلاش خود را جهت تک قطبی کردن دنیا ونابودی گفتمان بیداری اسلامی، که ایران تبدیل به پایگاه اصلی این گفتمان شده بود را بکار گرفتند.
اما تئوری جنگ نرم فرانسیس فوکویاما به عنوان استراتژیست جنگ های نرم پنتاگون، علیه ایران که مهندسی معکوس لقب گرفت، ناظر به تحقق فروپاشی ایدئولوژیک شیعه در ایران و تغییر گفتمان غالب انقلاب بود. فوکویاما معتقد بود که برای پیروزی بر یک ملت، باید میل و ذائقه آن ملت را تغییر داد و نظام ارزشی‌شان را نابود کرد. اما همانطور که هانتیگتون در کتاب موج سوم دموکراسی به صراحت می گوید، این تغییر گفتمان وذائقه درملت تنها باید توسط افرادی از همان ملت ودرپوششی کاملا مذهبی انجام بپذیرد.
این امر زمانی مشهود می شودکه در توصیه‌های راهبردی کمیته‌خطر جاری آمریکا به هجمه به اذهان و افکارعمومی و تغییر نگرش مردم و ایجاد تعارض و دوگانگی در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دو راهبرد اساسی جهت فروپاشی نظام جمهوری اسلامی بطور مشخص اشاره می شود. ((مهمترین حرکت در براندازی جمهوری اسلامی ایران، تغییر فرهنگ جامعه ی فعلی ایران است وما مصمم به آن هستیم.)){دیویدکیو(مامور سازمان سیا)}. لذا جهت عملی کردن این نظریات و تغییر گفتمان اصیل انقلاب اسلامی در راستای جنگ نرم باید با طرح نظریاتی در برابر این گفتمان اصیل بایستند.
این افراد دین را عرفی می دانند، خدای خالق را می پذیرند اما خدای شارع و قانونگذار را نه. خدا را سکولار می خواهند، نباید خدا برای ما تکلیف تعیین کند ، خدا و دین باید عرفی شود و مطابق عقلانیت(خواسته ها) ما عمل کند. نمی گویند اسلام باید حذف شود اما اسلام را پروتستانیزه شده می خواهند، اسلام سکولار و فردی می خواهند.
می خواهند دین در هیچ حوزه نظری و عملی نظر ندهد و فرهنگ دینی را منشا خشونت معرفی می کنند، هر آرمانگرایی را رادیکالیسم می نامند، ایدئولوژی را در تضاد با علم معرفی می کنند و امور دینی را غیر عقلانی و غیر قابل استناد جهت عمل در تمام امور اجتماعی می دانند. جهت پیشبرد این امر نظریه تعدد قرائت ها را مطرح می کنند تا هرکس با عقل اومانیستی خود قرائتی از دین داشته باشد. پلورالیسم دینی را می گویند تا هر دینی هر چند متضاد در جامعه مقبول باشد. هرمنوتیک را مطرح می کنند تا برداشت از متون آزاد شود. تجربه نبوی را مطرح می کنند تا بتوانند از دین تقدس زدایی بکنند و و خطا واشتباه به آن راه بدهند. مبنای امور را مشروعیت های قراردادی و اجتماعی می گذارند تا دین را به محاق ببرند.
این جریان نرم وبرانداز، بطور مشخص ازسال68 تا84 در دولت های سازندگی واصلاحات نقش تاثیرگذاری را ایفا کردند. دراین دو دولت مهمترین جریان شاخص و تاثیر گذار که نقش تئوری پردازی برای حاکمان را داشتند، می توان به حلقه کیان با محوریت دکتر سروش ومرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری اشاره کرد. سروش و اطرافیانش به تبع اسلاف روشنفکر خود از جمله میرزا ملکم خان به ترجمه اندیشه های سکولارِ اومانیستی فیلسوفان غرب در لوای دین پرداختند، و بدینوسیله نقش پیاده نظام های داخلی جنگ نرم علیه گفتمان انقلاب اسلامی را ایفا کردند.
در 8سال دولت سازندگی و روی کاربودن تکنوکرات ها و درپیش گرفتن سیاست های اقتصادی لیبرال که کاملا در تضاد با اندیشه اقتصادی اسلام و امام بود، موجب له شدن قشر مستضعف زیر چرخه های صنعت، توسعه اقتصادی شد، قشری که امام از آن ها به برپادارندگان اصلی انقلاب یاد می کند. امام دائما توجه به زاغه نشین ها، فقرا و مستضعفین جهان نه فقط ایران تاکید می کردند، اما این سیاست اقتصادی سرمایه داری موجب تضعیف برپادارندگان اصلی انقلاب شد.
این سال ها فرصت خوبی شد تا روشنفکران غرب زده با رخنه در مجلات ومرکز مطالعات ریاست جمهوری وقت، درجهت تغییر گفتمان و ذائقه مردم اقدامی جدی انجام بدهند. که نتیجه آن ترویج خوی اشرافیگری، تجمل گرایی و عافیت طلبی بود، که شاهد این مدعا نیز هشدارهای جدی ومکرر مقام معظم رهبری به مسئولین در آن دوران است.
همزمان با حضورسید محمد خاتمی در وزارت ارشاد دولت هاشمی بود، که رهبرمعظم انقلاب از خطر تهاجم وشبیخون فرهنگی خبر دادند. و درنهایت با وجود تصریح امام راحل ومقام معظم رهبری مبنی برعدم کار حزبی توسط مسئولان دولتی، اقدام به تشکیل حزب دولت ساخته کارگزاران سازندگی کردند، وسنگ بنای بدعتی آشکار را گذاشتند، تا زمینه ای جهت طرح نظریه توسعه سیاسی در سالهای آینده باشد. لذا این طیف با گفتمان سازی برای افکاری عمومی، در8سال حاکمیت دولت سازندگی از گفتمان انقلاب، امام ورهبری فاصله گرفته وزمینه ساز جریان اصلاحات(بخوانید رفرمیسم) شدند.
حضور سعید حجاریان در مرکز استراتژیک ریاست جمهوری دولت آقای هاشمی که چند سال بعد با طرح نظریات فتح سنگر به سنگر، حاکمیت دوگانه، فشار از پایین و چانه زنی از بالا ، به عنوان تئورسین دولت اصلاحات عرض اندام می کند، پرده از این روند نرم و پیوستگی این جریان جهت تغییر گفتمان اصیل امام وانقلاب برمی دارد.
نتیجه طبیعی این روند، دوم خرداد 76 و روی کارآمدن دولت اصلاحات باشعار توسعه سیاسی بود.
اما پیاده نظام جنگ نرم که در این فضا و باطرح شعارتوسعه سیاسی امکان بیشتری برای عملیاتی کردن تئوری های خود دیدند، در اولین اقدام با معرفی دوم خرداد به عنوان جنبش وانقلاب، گرایشی برمبنای تجدیدنظرطلبی ایجاد کردند، که هدف آنها تغییر واستحاله نظام بود. لذا حضور مردم در دوم خرداد76 را یکنه به نظام تفسیر کردند و از دولت آقای خاتمی نیز انتظار داشتند در موضع مخالف و اپوزیسیون نظام فعالیت کند، اما آقای خاتمی بارها تاکید کرد، دوم خرداد پدیده ای درچارچوب نظام و در امتداد انقلاب اسلامی است، اما تجدیدنظرطلبان نظردیگری داشتند.
تجدیدنظرطلبان، خاتمی را میخائیل گورباچف ایران می دانستند که باید به عنوان شخصیتی برای دوران گذار به ایفای نقش بپردازد:((او{خاتمی}همانند گورباچف شایدنتواند نهادهای نظام قبلی را بطور کامل برچیند، ولی باید باایفای یک محلل وواسطه، شرایط را برای دوران بعد از خود آماده کند.)){عمادالدین باقی، جنبش اصلاحات دموکراتیک ایران ص5801}
اما مقام معظم رهبری باتیزبینی در9/4/1379 ضمن افشای این طرح به اشتباه آمریکایی ها دراین مورد اشاره کردند:((دشمنان ما درمواقع حساس درمحاسبات خود دچار اشتباه می شوند...اشتباه اولشان این است که آقای خاتمی گورباچف نیست.... .))
جریان تجدیدنظرطلب که بنیان های تئوریک خود را ازمدت ها قبل برای چنان روزی سامان داده بود، فرصت راغنیمت شمرده و گفتمان خود را که نقدمبانی و اصول انقلاب همراه با فتح سنگر به سنگرنهادهای نظام برای استحاله تدریجی آن بود، دروهله ی اول برجریان سیاسی پیروز دوم خرداد غلبه کرد، تا بتدریج درجامعه و نظام نیز این گفتمان راپیش برد.
برنامه این بود که با سوارشدن بر موج آرای 20میلیونی، ساختارهای نظام و ارزش های دینی آنچنان درمعرض نقد وتهاجم تبلیغی وسیاسی قرارگیرند که دریک پروسه ی کوتاه مدت یا نظام تسلیم شده وبرنامهاستحاله دورنی رابپذیرد یا در برابر موج تهاجمات کاملا فروریزد. در این میان گروه هایی چون نهضت آزادی وملی- مذهبی ها که به صراحت معتقد به استحاله و نفوذ تدریجی درنظام بودند، از این فرصت استفاده کرده ودرسایه ی جبهه ی دوم خرداد فعالیت خود را تشدید می کنند.
طبق این برنامه بودکه در8 سال حاکمیت دولت اصلاحات، داستان غم انگیز توهین به مقدسات در غالب روشنفکری و فضای باز سیاسی کلید خورد. اکبر گنجی خواستار آزادی همجنس بازی شد، ابراهیم اصغر زاده مجوز راهپیمایی و تظاهرات علیه خدا را خواست، محمد رضا خاتمی امام معصوم را قابل نقد دانست، بهزادی تفکر شیعی را منحط دانست، سروش شهادت را خشونت آفرین خواند، سید محمد خاتمی دین را در برخورد با دموکراسی شکست پذیر خواند، آغاجری دین را افیون توده ها خواند و سعی کرد تا پروتستانیزم اسلامی را مطرح کند.
با محوریت امام راحل تولید ادبیات نوگرایانه دینی یکی از مولفه های مهم انقلاب اسلامی بود که تئوریزه گردید. امام خمینی(ره) با معرفی اسلام ناب به عنوان تنها قرائت صحیح از اسلام در برابر پلورالیسم و تعدد قرائت ها ایستاد.
اما سروش در نقش تئورسین اصلاحات، با طرح نظریه قیض وبسط تئوریک شریعت اندیشه تکثرگرایی و پلورالیسم را در طی 8سال حاکمیت اصلاحات رواج داد، ایدئولوژی زدایی از اینجا آغاز شد وبه روحانیت ستیزی کشید ه شد.
تجدیدنظرطلبان در این سالها با تاکیدبر مبنای معرفت شناختی که بر7 پایه؛ لیبرالیسم، هرمنوتیک، پلورالیسم، سکولاریسم، ایدئولوژی زدایی، نقدوحذف روحانیت و بشری کردن دین استوار بود، تلاش وافری جهت تبدیل شدن این مفاهیم به عنوان مبانی معرفت شناختی جامعه و نظام کردند، تا در پی آن به سمت تغییر گفتمان حاکم واستحاله تدریجی نظام حرکت کنند.
حرکت کردن بر روی این مبانی تماما در جهت پیاده سازی تئوری ها بود، تا بصورت عملی نتایج مطلوب بدست آید. بنابراین براساس این مبانی و درجهت ترویج گفتمان تجدیدنظرطلبی دست به اقدمات عملی زدند.
تجدیدنظرطلبان با اقدامات ساختارشکنانه ای مانند عبور از قانون اساسی تئوری های خود را جهت استحاله نظام عملی کردند. حمله به قانون اساسی توسط تجدیدنظرطلبان رادیکال باعث شد تا با طرح شعارههایی همچون حاکمیت دوگانه و کوبیدن بر طبل تضاد جمهوریت و اسلامیت گفتمان تغییر قانون اساسی را برجسته نمایند.
برخی به صراحت خواهان حذف عنوان اسلامی از قانون اساسی بودند و برخی دیگر تحقق اصلاحات را تنها در گرو رفراندوم و تغییر قانون اساسی می دانستند؛((خواسته ی محوری امروز به عنوان یکی از مهمترین شاخص ها و روش های اصلاح طلبی، همه پرسی درباره ی قانون اساسیِ کنونی واصول آن واصلاح قانون اساسی است.)){عمادالدین باقی، جنبش اصلاحات دموکراتیک در ایران،ص472}
اگرچه گفتمان رفراندوم در ابتدا توسط مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور مطرح شد، ولی به مرور زمان توسط اصلاح طلبان تجدیدنظرطلب با استقبال ویژه ای روبرو شد ودرنهایت سبب رویگردانی مردم از آنها شد و تبعات منفی بسیاری برایشان در پی داشت.
عبوراز جمهوری اسلامی و بطور مشخص عبور از ولایت فقیه در دستور کار قرار گرفت. تلاش تجدیدنظرطلبان برای عبور از ولایت فقیه، با حمله ی مستمر به نهادهای منتسب به رهبری، تفکیک نهادهای نظام به انتخابی وانتصابی، نوشتن نامه ذلت بار تعدادی ازنمایندگان مجلس ششم به رهبری، لایحه دوقلو ها، کودتای18 تیر78، قتل های زنجیره ای و...عملا با شکست روبرو شد ونشان داد که:((مواضع صریح و غیرقابل تغییر رهبری را به هیچ وجه نمی توان تعدیل کرد.)){علیرضا علوی تبار، به سوی آینده، آفتاب، ش28،ص6}
اما اقدمات ساختارشکنانه تجدیدنظرطلبان که همراه وهمسو با آن در مجلس ششم تشدید می شد، به سمت خروج از حاکمیت پیش می رفت. طرح و اقدامات تجدیدنظرطلبان در راستای تئوری فتح سنگر به سنگر نظام ومقاومت آقای خاتمی وطیفی از جریان دوم خرداد با چنین رفتارهایی که واکنش شدید مردم را نیز درپی داشت، موجب شد تا تجدیدنظرطلبان خاتمی را تمام شده خواندند و برشیپورِ عبور از خاتمی دمیدند.
سروش، پدرخوانده ی واقعی تجدیدنظرطلبان هم در انتقاد از خاتمی یادآوری می کند که:((برای آقای خاتمی اصل مفهوم دموکراسی وآزادی حل نشده بود. اگر ایشان به شکل ذهنی برای خود مسئله ی دموکراسی را حل می کرد، در عمل شجاعت به خرج می داد ودچار تذبذب عملی که ریشه در تذبذ فکری داشت، نمی شد.))
اما درنهایت درانتخابات دور دوم شوراها در9اسفند 81 و پس از آن انتخابات مجلس هفتم نشان داد که مردم از کسانیکه در ابتدا به نام دین وارد شده، ولی درمیانه راه اصلی ترین شعارشان عبور از نظام، ولایت مطلقه فقیه وقانون اساسی بود گذر کرده وطی چند انتخابات آرائی که به آنها داده بودند را پس گرفتند. اما با پیروزی جریان اصولگرایی در 3تیر84 حلقه پیروزی های اصولگرایان تکمیل، و پس از سالها دوباره گفتمان اصولگرایی ناب بر نظام حاکم و تثبیت شد.
لازم به ذکر است که منظور از جریان وگفتمان اصولگرایی، جناحی که در دسته بندی های سیاسی به راست شناخته می شد نیست. اصولگرایی فراتر از یک جناح و حزب سیاسی تلقی می شود، و به هیچ عنوان در مقابل اصلاح طلبی قرار نمی گیرد، هر چند که این گفتمان به علت پایداری بر اصول وریشه ها، قطعا در مقابل اصلاحات آمریکایی قرار می گیرد.((...نقطه مقابل اصولگرایی، اصلاح طلبی نیست، بلکه لاابالی گری و نداشتن اصول است و نقطه مقابل اصلاح طلبی هم اصولگرایی نیست، بلکه افساد است که در این میان، راه صحیح اصولگرایی اصلاح طلبانه است. ما باید ضمن حفظ اصول، روشهایمان را روز به روز اصلاح کنیم، این معنای واقعی اصلاح طلبی است. در حالیکه اصلاح طلبی از نظر آمریکایی ها یعنی مقابله با اسلام و نظام اسلامی.)){مقام معظم رهبری}
ودرواقع گفتمان اصولگرایی، گفتمان مدافع اسلام ناب محمدی است، که مبتنی بر اصول اساسی برآمده از آموزه های دینی و گفتمان انقلاب اسلامی است.
گفتمان اصولگرایی با تاکید برمولفه هایی همچون؛ پایبندی به دین، عدالتخواهی، حمایت از مستضعفین و پابرهنگان، حفظ استقلال کشور وپایبندی به اصلنه شرقی نه غربی ، تبعیت از ولایت مطلقه فقیه، تثبیت وتامین آزادی و آزاداندیشی، اصلاح وتصحیح روشها، جهاد علمی، شکوفایی اقتصادی، تقویت خودباوری واعتماد به نفس ملی، تجمل ستیزی و تحقیردنیا، در برابر گفتمان غالب بر دنیا یعنی لیبرالیسم قدعلم کرد.
ظهور گفتمان اصولگرایی موجب شکست طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا شد وتمام تئوری های نظام سلطه و پیاده نظام های داخلی را با شکست سنگین مواجه ساخت. گفتمان اصولگرایی با شجاعت و پایداری بر اصل آشتی ناپذیری با سران شرک و کفر باعث شد تا تمام مستضعفین جهان جان تازه ای بگیرند ودربرابر زورگویان عالم بایستند.
لذا گفتمان لیبرالیسم به سرکردگی آمریکا و غرب همسو با تجدیدنظرطلبان که منافع خود را در معرض خطر جدی دیدند، از سال 84 تمام امکانات خود را بسیج کرده و درچارچوب راهبرد مهار به سمت تغییر یا حدا قل تعدیل گفتمان اصولگرایی در سطح جامعه ونظام حرکت کنند. تا بتوانند در انتخابات دهم ریاست جهموری میوه مطلوب خود را بچینند.
لذا با استقرار گفتمان اصولگرایی در حاکمیت نظام جمهوری اسلامی وبطور مشخص در دولت نهم، که لقب احیاگر گفتمان امام وانقلاب را از جانب مقام معظم رهبری دریافت کرد، تعدادی از تجدیدنظرطلبان(گنجی، سروش، مهاجرانی، کدیور و...) که موقعیت خود را در خطر می دیدند، به آغوش اربابان خود در آمریکا وانگلیس پیوستند وتبدیل به اپوزیسیون خارج نشین شده وماهیت ضد انقلابی خود را بیش از پیش آشکار کردند.
اما تجدیدنظرطلبان داخلی از کرامت نظام سوءاستفاده کرده، و با تمام توان و امکانات در داخل نظام به مقابله مستقیم با گفتمان اصولگرایی پرداختند. در این چهارسال مشروعیت زدایی از نظام، تقدس زدایی از رهبری، سیاه نمایی وتخریب دولت اصولگرا، اخلال در روند روبه رشد اقتصادی، اعتمادزدایی از افکار عمومی و...از جمله اقدامات انبوه تجدیدنظرطلبان برای مقابله با این گفتمان اصیل بود.
تمام این تلاش ها ی بیهوده با حمایت یک فضای سنگین تبلیغاتی و مالی از جانب غرب علیه گفتمان اصولگرایی که خاری در چشم آنان شده بود، در انتخابات دهم ریاست جمهوری به منصه ظهور رسید، تا شاید با آخرین تیرخود را با بازیگری عوامل معاند، فریب خورده و خواص بی بصیرت داخلی با شبیه سازی انقلابی مخملین از کمان رها کرده وبه هدف بخورد.
اما تمام فتنه های پس از انتخابات که جهت زمین گیر کردن گفتمان اصولگرایی بود، دوباره با وجود رهبری تیزبین وحکیم و حضور مردم بصیر در کور کردن چشم فتنه، با شکستی سنگین مواجه شد.
اکنون که به استناد تمام شواهد صدای خُرد شدن استخوان های نظام های لبیرال دموکراسی به گوش می رسد، ملت فهیم ایران به تبیعت از ولی امر زمان خود با خلق سه حماسه عظیم 22خرداد، 19دی و 22بهمن 88 گفتمان امام، انقلاب ورهبری را تثبیت کرده وبه تمام مستضعفین جهان پیام رهایی از چنگ ظلم و حرکت بسوی بیداری اسلامی را دادند.
((ما اعلام مى‏کنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه‏نظامهاى کفر و شرک آشنا مى‏سازد.
ما درصدد خشکانیدن ریشه‏هاى فاسد صهیونیزم، سرمایه دارى و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته‏ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام هایى را که بر این سه پایه استوار گردیده‏اند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول ا...- صلى ا... علیه و آله و سلم- را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود.
ما مى‏گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا ا...» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم.)){امام خمینی(ره)}
به امید ظهور منجی عالم
بشریت

 این مطلب در روایت http://ravayat.ir/shownews.asp?c=0&id=7923 

 این مطلب در نخل نیوز http://www.nakhlnews.ir/archive/yaddasht/2010/02/post-654.php

این مطلب در نقدنیوز http://naghdnews.ir/index.php/1388-11-20-09-31-10/1388-11-20-09-34-47/560-1388-12-13-18-29-27


+ نوشته شـــده در شنبه 88/12/8ساعــت 10:58 عصر تــوسط رَبِّ:اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍفَقیر | نظر




مرگ بر آمریکا