به مناسبت برگزاری همایش موردکاوی و تبیین مواضع مدیریتی مقام معظم رهبری در مسائل راهبردی کشور
بسمه تعالی
سلام علیکم
1. ابتدا و قبل از بیان نقدها، مطالبات و پرسش ها، انصاف و اخلاق حکم می کند، که از تمامی مسئولین خدمتگزارٍ خالص، انقلابی و بطور خاص در سطح پایین تر کارمندها و نیروهای بی ادعای خدماتی دانشگاه پیام نور شیراز و استان فارس، به پاس زحمات، ارزش قائل شدن به اصول و ارزش های انقلابی و تلاش مجاهدانه در جهت عمل به منویات امام خامنه ای(روحی له الفداه) کمال تشکر و قدردانی را داشته باشم.
2. هرچند برگزاری چنین همایش هایی در راستای واکاوی دقیق و علمی مواضع امام خامنه ای (روحی له الفداه) و آشنایی بیشتر دانشجویان و اساتید با فرهنگ نظام ولایی در حوزه های مختلف می تواند مثمربه ثمر باشد و موجبات نهادینه سازی فرهنگ ولایتمداری را فراهم آورد. اما بدانید و هوشیار باشید امروز با چنین ادعای ولایتمداری و برگزاری چنین همایش های پرطمطراقی ولایتمدار نشده اید، بلکه رسالت سنگین تری به دوش شما گذاشته شده است. مهمترین شاخص ولایتمداری حقیقی نه ادعا، شعار و تظاهر از روی ریا، بلکه تلاش مجاهدانه در جهت تحقق به منویات ولی فقیه است. امروز خطر مدیرانی که "عکس آقا را می زنند و عکس آقا عمل می کنند" به مراتب بیشتر از مدیران تکنوکرات سکولار است. حضور مسئولین ناکارآمد در پست های مدیریتی با هر توجیهی به نوعی فساد سیاسی است، که اگر با شعار ولایت مداری باشد، عاملی است برای ولایت گریزی. ناکارآمدی مسئولین مدعی ولایتمداری نه تنها موجب اقتدار ولیّ صالح نمی شود، بلکه موجب تضعیف و تخریب جایگاه ولایتمداران خواهد شد. صرفا با نصب انبوهی عکس و بنرهای مقام معظم رهبری و برگزاری صدها سخنرانی و همایش نمی توان قلوب مردم را به سمت ولایت جذب کرد، بلکه مردم به عمل مدعیان ولایتمداری نگاه می کنند، و خیلی خوب سَره را ناسَره تشخصی می دهند. امروز با تبعیت عملی به منویات امام خامنه ای(روحی له الفداه) و تقویت ساختارهای نظام در تمام سطوح است که موجبات اقتدار و بسط ید ولیّ صالح در جهت نیل به آرمان های انقلاب اسلامی فراهم می شود.
3. حال تمامی مسئولین سابق و فعلی دانشگاه که الحمدالله در ولایتمداری گوی سبقت را از همگان ربوده اند، و با برگزاری چنین همایش هایی ولایی بودن خود را در بوق کرنا می کنند؛ پاسخ دهند! آیا مبارزه با مفاسد کلان نه فقط گیر دادن به آفتابه دزدها، جزء اندیشه های رهبری نیست؟ آیا برقراری عدالت، و رفع تبعیض های نسبی و سببی در دانشگاه ولایتمداری نیست؟ اگر به اقرار برخی مسئولین دانشگاه، مفاسد کلان مالی، اداری و حتی سیاسی رخ داده است، پس چرا عده ای از شما مُهر سکوت برلب زدید؟ چرا برخی با مظنونین هم پیاله شدید؟ چرا مدعیان هم به گوشه ی انزوا رفته و نظاره گر امور شدند؟ مگر این سخن امام خامنه ای(روحی له الفداه) را نشنیده اید که فرمودند: "تسامح در مبارزه با فساد به نوعی همدستی با فاسدان و مفسدان است." و البته ایشان در جایی نیز صراحتا فرمودند:"با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد." و اگر فسادی رخ نداده یکبار برای همیشه بیایید و اعلام کنید، و از مسئولینی که تهمت می زنند، شکایت کنید.
مگر پاسخگویی شأن مسئول در نظام جمهوری اسلامی نیست؟ مگر رهبری به مسئولین دانشگاه فرمان ندادند که به میان دانشجویان بروید و پاسخ سئوالاتشان را بدهید؟ پس چرا در یک سال گذشته هیچ جلسه ی پرسش و پاسخی از جنابان مسئولین ارشد استان و حتی شیراز در سالن غدیر، در بین همه ی دانشجویان برگزار نشده است؟ چرا به چند جلسه میان دبیران علمی و کانون های به اصطلاح فرهنگی کفایت می کنید؟ چرا هیچ ارزش و جایگاهی برای آزاداندیشی و نقد قائل نیستید؟
به راستی در جهت ترویج فرهنگ انقلاب اسلامی در تمام شئون در دانشگاه چه عملکردی داشته اید؟ آیا طرح جامع فرهنگی برای دانشگاهی با این تعداد دانشجو دارید؟ بگذارید روشن تر بپرسم، اصلا در مغزهای متفکر فرهنگی مان، فرهنگ چطور معنا می شود؟
به خدا قسم دانشجویان از ریا خسته شده اند؛ چرا و با کدام مجوز شرعی بنری دقیقا برخلاف فرمایشات رهبری(+)، تنها جهت تبریک سال در دانشگاه نصب می کنید؟ این عمل شما را به پای جهالت یا دهن کجی آشکار به منویات امام خامنه ای (روحی له الفداه) تفسیر کنیم؟
هرچند بازخوانی ابعاد فتنه عمیق 88 کاری لازم و ضروری به نظر می رسد، اما سئوال اینجاست ضعف های مدیریتی و عقیدتی در حوزه های آموزشی، فرهنگی و حتی حراستی را هم به حساب فتنه گران بگذاریم؟ گمان نمی کنید اگر در عرصه ی عمل به منویات رهبری عمل کنید، تاثیر آن به مراتب بیشتر خواهد بود. که بسیار حکیمانه امام خامنه ای (روحی له الفداه) فرمودند: "بزرگترین مبارزه با آمریکا خدمت به مردم است."
یک سینه حرف موج زند در دهان ما، که در این مختصر نمی گنجد. نهایتا بدانید با برگزاری همایش هایی به نام اندیشه های رهبری اما با طعم کوکاکولا و نستله و تشریفات بیش از حَد، این رَه به ترکستان خواهد رفت.
4. تمام مسئولین خُرد و کلان، حراست، بسیج دانشجویی، کانون های فرهنگی، انجمن های علمی، اساتید و همه ی دانشجویان از هر طیف و گروهی مخاطب این سخنان تاریخی امام حسین(ع) در منا هستیم، پس خوب گوش کنیم که روز حساب نزدیک است: " خداوند چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه و ماستمالی می کنید و رد می شوید؟ چرا سکوت کرده اید؟ علت آن این است که عده ای از شما می خواهید که سبیلتان را چرب کنند و عدهای از شما هم می ترسید که سبیلتان را دود بدهند. عده ای طمع سفره دارید و سفرهی چرب می خواهید تا بخورید و می گویید که چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و انتقاد و اعتراض ریسک کنیم؟ فعلا که بساطمان رو به راه است و عده ای از شما نیز می ترسید. اما مگر در قرآن نمی خوانید که فرمود :"از مردم نترسید از حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت نیز نترسید از من بترسید!"
باید درگیر شوید و با ستمگران، چشم در چشم بایستید و بگویید: نه! باید انتقاد و اعتراض کنید و یقه شان را بگیرید. شما گروهی که به آدم های خوب مشهورید و عالمان دین خوانده می شوید، به خاطر خداست که در نزد مردم هیبت دارید و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب می برند.
این حقوق را نادیده گرفته اید و سکوت کرده اید اما هر چیز که فکر می کردید حق خودتان است مطالبه کردید. شما نه مالی در راه خدا بذل کردید و نه جانتان را در راه ارزشها و عدالت به خطر انداختید و نه حاضر شدید با قوم و خویش ها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگیر بشوید. با همه ی این کوتاهی ها از خدا بهشت را هم می خواهید؟ در حالی که من می ترسم خداوند در همین روزها از شما انتقام بگیرد. خداوند از شما انتقام خواهد گرفت. شما می بایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده ی اسلام می دانستند."
والعاقبه اللمتقین
علیرضا فقیر - شنبه 30 فروردین 91
مطالب مرتبط:نامه سرگشاده بسیج دانشجویی جمعی از دانشگاه های پیام نور فارس / هیچ چیز تغییر نکرده است(1) / هیچ چیز تغییر نکرده است(2) / همایش تبیین مواضع مدیریتی مقام معظم رهبری
پی نوشت: 1. استاندار محترم آقای صادق عابدین، که بنا به اقرار خودش چند روز قبل از همایش، از آن مطلع شده بود؛ به عنوان یکی از ارائه دهندگان مقاله در همایش مذکور شرکت و سخنرانی کرد. از اینکه چطور مقاله ایشان در چند روز مانده به همایش پذیرفته شده بگذریم؛ عنوان مقاله ایشان یعنی "دکترین توسعه! از نگاه مقام معظم رهبری" جای تامل و تعجب داشت! با اینکه لفظ توسعه معنایی سرمایه سالارانه و مادی پرستانه از آن برداشت می شود، و در کلید واژه های حضرت آقا روحی له الفداه نیز مشاهد نمی شود و ایشان "پیشرفت همراه با عدالت" را نسخه عملی و اسلامی آن می دانند، اما اصرار آقای استاندار بر توسعه را متوجه نمی شوم!!! لازم به ذکر است آقای استاندار، توسعه را مبتنی بر عدالت و رفع فقر و تبعیض معنا کردند که جای شُکر داشت، اما مسئله ی قابل توجه عملکرد و دفاعیاتشان از مجتمع های قارچ گونه در شیراز که سرمایه برداری و همان نگاه توسعه لیبرالیستی را اثبات می کند نه عدالت اجتماعی را. این مطلب مرتبط را هم بخوانید.(+)
2. بعد از انتشار "نامه منتشر نشده به جبهه پایداری انقلاب اسلامی" در پست قبلی وبلاگ، لطف!!! های فراوان دوستان، منتقدان و مخالفان از طرق مختلف رسید، که از اینجا از همه شان تشکر می کنم. جهت توضیح بیشتر موضوع، باید ذکر کنم که جبهه پایداری انقلاب اسلامی را با تمام ضعف هایش خالص ترین و ارزشی ترین جریان سیاسی حال حاضر در کشور می دانم، و ضمنا دکتر لنکرانی را انسانی انقلابی، متدین، و اهل تلاش و خدمت به مردم می دانم و امثال ایشان را در استان و حتی کشور کم یافته ام. ولی این دلیلی نمی شود که به ایشان نقدی نداشته باشیم. در آخر روشن بگویم، "جبهه ی اعداد سهمی"، "جریان خاص استان فارس یا همان جریان نفاق جدید" ، "اصلاح طلبان" و... از این موضوعات داخلی سوء استفاده نکنند، چرا که پرونده آنها سنگین تر از آن چیزی هست که بخواهند با سیاسی بازی آن را بپوشانند. ضمنا بنده حقیر جیره خوار، وابسته و مدافع هیچ گروه، دسته، جبهه، حزب و کانونی نیستم.
مقدمه: سال گذشته و با خبر تشکیل جبهه پایداری انقلاب اسلامی با رهنمودهای علامه مصباح یزدی(حفظ الله)، بارقه های امید در دل نیروهای حزب اللهی جوانه زد، چرا که معتقد بودیم که گفتمان "معنویت، عقلانیت و عدالت" همان گفتمان ناب انقلاب اسلامی است که جبهه پایداری مدعی پرچمداری آن شده بود. اما با گذشت زمان شرایط به گونه ای دیگر رقم خورد. همان ابتدا در شیراز با جمعی از دوستان حزب اللهی و عدالتخواه جلسات متعدد و مفصلی با دکتر لنکرانی دبیر محترم جبهه پایداری فارس برگزار کردیم و دغدغه ها و آسیب هایی که تا آن زمان دامن گیر این جبهه شده بود را از سر دلسوزی گوشزد کردیم؛ اما ظاهرا قرار بود اتفاقات دیگری بیفتد. از ذکر جزئیات و اتفاقات می گذرم.
بهمن 90 بود که مطلع شدیم قرار است حجه السلام محسن مکارم به عنوان سرلیست این جبهه معرفی شود. فلذا بواسطه آشنایی چندساله با این روحانی محترم و از سرخیرخواهی قبل از آنکه رسما این انتخاب اعلام شود، جلسات و صحبت های حضوری مفصلی با چند تن از اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری داشتیم و مسائل و نکاتی که آنها مطلع نبودند را مطرح کردیم تا شاید در تصمیم خود تجدیدنظری کنند و نگذارند این عَلم سنگین پای اشخاص زمین بخورد، اما به دلایل مختلف که فعلا از ذکر آن معذورم نتیجه ای دربرنداشت. فلذا در نامه ای خصوصی با زبانی نرم و لیّن خطاب به دبیر و اعضای محترم جبهه پایداری استان فارس استدلال های این انتخاب را مورد سوال و تشکیک قرار دادیم، متاسفانه بازهم خبری نشد! مجبور شدیم در تماسی تلفنی با دکتر لنکرانی هشدارهای خیرخواهانه خود را انتقال دهیم که نهایتا با استقبال ایشان منجر به تشکیل جلسه ای مشروح و مفصل به اتفاق یکی از دوستان شد. تمام دغدغه ها و هشدارهایی که آن زمان پیشاپیش می دیدیم را خدمت ایشان مطرح کردیم، تا با این اشتباه و انتخاب سیاسی، گفتمان مورد ادعا ذبح نشود. در آخر استدلال های همدیگر را نپذیرفتیم و شد آنچه که شد! که اگر به "مجلس بالامانه" نبود منطق طرفین را بیان می کردم تا قضاوت با شما باشد. امروز با گذشتن از مرحله دوم انتخابات مجلس و عدم حمایت معنادار جبهه پایداری از سرلیست خود و حتی تغییر مواضع آشکار حامیان جدی ایشان در عرض دو ماه، انتشار نامه مذکور خالی از لطف و عبرت! نمی باشد:
بسمه تعالی ؛ با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دبیر محترم جبهه پایداری انقلاب اسلامی استان فارس و شورای مرکزی جبهه پایداری استان فارس
بعد از پیروزی ملت بصیر ایران در فتنه 88 در سایه ی تبعیت از منویات حضرت امام خامنه ای روحی و ارواحنا له الفداه و توبه و پیشمانی عده ای از موج عظیم انقلاب اسلامی که منجر به ریزش و پیاده شدن آنها بدست خودشان از قطار انقلاب شد، شاهد میدان داری سیاست زدگان تاجرپیشه تحت عنوان اصولگرایی بودیم، و دقیقا در همین برهه جریان نفوذی در دولت خدمتگذار باعث حاشیه سازی های فراوان گشت، تا همه چیز دست به دست هم بدهد و صاحبان اصلی انقلاب به انزوا بروند.
اما با حکمت و بصیرت مثال زدنی مطهری زمان حضرت علامه مصباح یزدی(حفظ الله) جبهه ای مردمی و گفتمانی تحت عنوان "جبهه پایداری انقلاب اسلامی" با رهنمودهای ایشان تشکیل گردید. که موجبات خرسندی و امید تمام نیروهای انقلابی و حزب اللهی در سراسر کشور شد.
اما مسئله ای که در این مختصر ما را مکلف به نگارش این نامه کرد، ادامه روند جبهه پایداری استان فارس و بطور خاص انتخاب کاندیدهای این جبهه گفتمانی در انتخابات مجلس شورای اسلامی می باشد.
آنچنان که از طرف دبیرمحترم جبهه پایداری استان فارس گفته شده است، قرار است جناب حجت السلام و المسلمین محسن مکارم در سرلیست جبهه پایداری در شیراز قرار بگیرند. همانطور که مستحضرهستید ایشان چندین سال در دانشگاه پیام نور شیراز به عنوان مدیرگروه معارف و امور فرهنگی این دانشگاه را بر عهده داشته اند. فلذا ما به عنوان جمعی از دانشجویان حامی گفتمان جبهه پایداری انقلاب اسلامی در دانشگاه پیام نور شیراز که سالهاست با ایشان ارتباط و همکاری داشته ایم سوالات و نکاتی را خدمتتان عرض می داریم.
دکتر لنکرانی در آخرین همایش جبهه پایداری در مسجدالنبی(ص) در بیان استدلال خود جهت انتخاب این فرد به عنوان سرلیست گفت:" ما به تاسی از فرمایش حضرت آقا مبنی بر سومین حرم اهلبیت(ع) بودن شیراز، تصمیم گرفته ایم که نشان دهیم پیوند شیرازی ها با اسلام روحانیت پیوند عمیقی است، بنابراین کاندید اول جبهه پایداری در شیراز یک روحانی خواهد بود."
یقینا این استدلال که حتما باید شخصی روحانی سرلیست باشد، برخلاف اصول جبهه پایداری است، چرا که در صورت پذیرش این استدلال انتخاب اصلح براساس اصول و انطباق شخص با گفتمان ناب جبهه پایداری ممکن است منجر به انتخاب فردی غیر روحانی گردد، و از طرفی آیا هر روحانی هر چند منتسب به هر شخصیت بزرگواری می تواند نماینده این گفتمان باشد؟!
و حتی اگر به کنفراس خبری سخنگوی محترم جبهه پایداری جناب آقای دکتر لنکرانی رجوع کنیم، خلاف استدلال فوق ثابت می شود:" جبهه پایداری برای تنظیم لیست به اینکه افراد دانشگاهی هستند یا غیر دانشگاهی، روحانی هستند یا غیر روحانی، عضو پایداری هستند یا عضو گروه دیگر توجهی نخواهد کرد و از بین تمامی داوطلبانی که مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفتهاند افراد را بر اساس اصول و مبانی جبهه انتخاب خواهد کرد ."
به یادمی آوریم سخنان دقیق و اصولی دکتر لنکرانی در مسجد امام حسن(ع) که گفتند:" ما در جبهه پایداری با وسواس درخصوص کاندیداها برخورد میکنیم. به دلیل همین وسواس ممکن است در برخی جاها نتوانیم کاندیدا معرفی کنیم. یعنی اگر اطمینان پیدا نکنیم، قطعاً معرفی نمیکنیم. جایی معرفی میکنیم که نسبت به آن فرد یک اطمینان خوبی پیدا کنیم." حال سوال ما این است چقدر در مورد این انتخاب وسواس به خرج دادید؟ اگر نگاه ما تکلیف مدارانه و براساس حجت شرعی است، آیا در مورد این مصداق واقعا به حجت شرعی رسیده اید؟ چه لزومی دارد که حتما جبهه پایداری مانند جریانات سیاسی دیگر خود را ملزم به لیست دادن کند؟ آن هم با انتخاب چنین کسانیکه پرونده عمکلرد آنها در خور شان جبهه پایداری نبوده است.
دکتر لنکرانی بازهم در سخنانی صریح و اصولی در مسجد دانشگاه شیراز گفتند:"کسی را در پیشانی اصولگرایی قرار می دهیم که در امتحانات سربلند بیرون آمده باشد. مردم دیگر به اسامی و فامیلها رای نخواهند داد. کسی نمی تواند بگوید که من چون از این فامیل هستم به من رأی بدهید." سوال ما این است که حجت السلام مکارم در روشنگری در فتنه 88 چه نقشی داشته است و چقدر موثر بودند؟ عملکرد ایشان در دانشگاه پیام نور شیراز و مواجهه با تشکل های ارزشی این دانشگاه چگونه بوده است؟ و حتی مهمتر اینکه مگر تمام امتحانات همان فتنه 88 بوده است و تمام؟! باید پرسید آیا در امتحاناتی که به موجب مسئولیتشان در دانشگاه داشته اند سربلند بیرون آمده اند؟ آیا اعضای محترم جبهه پایداری که قرار بود با وسواس نمایندگان این جبهه را انتخاب کنند، از تشکل های ارزشی و همسو با گفتمان جبهه پایداری در این دانشگاه تحقیقی کرده اند؟ آیا برخلاف اصول جبهه پایداری و کلام دقیق دکتر لنکرانی چون ایشان منتسب به یکی از مراجع معظم تقلید هستند، باید نماینده این گفتمان باشند؟!
حضرت علامه مصباح یزدی(حفظ الله) در بیاناتی حکیمانه فرمودند:"وظیفه خود میدانیم که اصلح و کسی را که رأی دادن به او حجت شرعی دارد معرفی کنیم.شناسایی افراد اصلح را نباید دست کم گرفت؛ کسی را انتخاب کنید که به اسلام و انقلاب و ولایت فقیه وفادار باشد و در درجه دوم کارآمدی فرد را در نظر بگیرد." اکنون سوال ما این است آیا واقعا به حجت شرعی رسیده اید یا مانند برخی گروه های سیاسی بخاطر شکستن رای دیگری ایشان را انتخاب کرده اید؟ آیا کارآمدی ایشان را نیز مورد توجه قرار داده اید؟
حجت السلام و المسلمین آقاتهرانی به عنوان دبیر جبهه پایداری انقلاب اسلامی با نگاهی تکلیف مدارانه موضع اصولی جبهه پایداری را در انتخاب افراد مشخص کردند:"خواه به مجلس برویم یا به مجلس نرویم؛ مهم وظیفه است که باید بدان عمل کنیم." به راستی در این انتخاب اصلح بودن و کارآمدی ملاک بوده است یا رای آوری و ورود به مجلس؟ در کدامیک از اصول جبهه پایداری شکست دادن رقبا و رای آوری فردی که از حداقل های شایستگی برخوردار نیست و تنها بخاطر روحانی بودن و ارادت مردم به مراجع بزرگوار ملاک انتخاب بوده است؟
اگر تحقیق و تفحصی در سابقه ی عملکرد ایشان در دانشگاه پیام نور شیراز داشته باشید، یقینا متوجه خواهید شد که ایشان هم از جهت عملکرد و هم در حوزه نظر، به هیچ عنوان از حداقل های لازم برای نمایندگی جبهه پایداری استان فارس برخوردار نیستند. کافیست سری به تشکل های ارزشی و کانون های فرهنگی این دانشگاه بزنید که سالهاست با ایشان مراوده داشته اند.
این نامه را تنها از سر دلسوزی و انجام تکلیف نوشته ایم، چرا که در صورت چنین انتخاب هایی به عنوان نماینده گفتمان جبهه پایداری انقلاب اسلامی، باعث ذبح گفتمان پای اشخاص غیراصلح خواهد شد، و از طرفی ضربه ای به شخصیت بزرگوار علامه مصباح یزدی(حفظ الله) به عنوان علمدار بصیر این جبهه خواهد زد. آیا می توانیم با ذبح گفتمان و خدشه دار شدن چهره ی علما بخاطر عملکرد ناصواب خود تنها جهت رای آوری فردی و شکستن رای دیگری، در برابر خداوند پاسخی داشته باشیم؟
سایه ی ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(روحی و ارواحنا له الفداه) مستدام.
والسلام علی من التبع الهدی
"جعمی از دانشجویان حامی گفتمان جبهه پایداری انقلاب اسلامی در دانشگاه پیام نور شیراز"
بازتاب این مطلب: نگاه فارس
مطلب مرتبط: یک ابهام مهم در جبهه پایداری فارس+پاسخ دکتر لنکرانی
پی نوشت مهم: لازم به ذکر است، بازخوانی این مسائل را به بعد از انتخابات موکول کردم تا شبهه ای مبنی بر تخریب یک کاندیدا و یک جبهه ی سیاسی پیش نیاید. مسلما انتقادات اساسی تری به جبهه پایداری انقلاب اسلامی داریم که معتقدم در هر زمان و مکانی نیاز به بیان آنها نمی باشد. ضمنا طرفداران و اعضای جبهه ی "اعداد سهمی" از این قضایا سوء استفاده نکنند که اگر به حکم عدالت باشد، گردن خیلی از حضرات اکنون باید زیر تیغ عدالت باشد.
1. تذکر:بدلیل احترام به نظرات گذاشته شده و دیرآماده شدن مطلب بعدی این پست حذف نخواهد شد.
2. اسپیکر خود را روشن کنید؛ این نوای جان سوز شهیدسیدمجتبی علمدار برای خیلی ها، خیلی از خاطرات را زنده می کند...این روزها؛ روزهای سوختن و ساختن است...همه دارن میرن کربلا و من اینجا در لجن زار نفسانیت فرورفته ام...دوشنبه هم دو دوست عزیزم کربلایی خواهند شد. واقعا متعجم مگر می شود ارباب نوکرش را در خانه راه ندهد...نکند جوان مرگ بشویم؟!...هیچ نگویم بهتر است...
3. واقعا حضرات اصولگرا -شما بخوانید سوسولگرا- از هر نوع و جبهه ای روی اصلاح طلبان فلک زده را سفید کرده اند. به گَند کشیده اند سیاست را؛ حضرات مدعی اخلاق و اصول را می گویم...مانده ام روزی که پرده از چهره حضرات اصول نمای ریاکار برافتد مردم دیگر بعد از رویگردانی از اصلاح طلبان، به چه کسی اعتماد می کنند...خدا به مردم صبر عنایت کند که گندکاری های شما را در سیاست می بینند و تنها به خاطر انقلاب تحمل می کنند...خدا می داند چه می کشد امام مظلوممان از این قوم ولایت نما...
4. در این گیرودار سیاست بازی های به اصطلاح اصولگرایان؛ مجلس و دولت هم مانند ... به جان هم افتاده اند و این وسط تنها مردم هستند که باید تقاص دعواهای آقایان را بدهند. تحریم ها، گرانی، بی اعتمادی مردم نسبت به مسئولین، تحرکات جدی جریانات مشکل دار از یک طرف و از طرفی بیداری اسلامی در سراسر جهان؛ در این بین انقلاب اسلامی با غضنفرها ، گردن کلفتان زالوصفت و مسئولین از خدا بی خبر سیاست زده دست و پنجه نرم می کند. آقایان؛ تا مردم مانند فتنه گران شما را به زباله دان تاریخ نینداخته اند، بیدار شوید.
5. الحمدالله دوستان عزیز زحمت تنبلی ما رو هم می کشند. پس این مطالب را که حرف حقیر هم می باشد، حتما بخوانید: ( + و + و + و + و + و + ) همچنین تنها مطلبی که در نقد، نقدها به مجتمع های تجاری یافتم را هم بخوانید.(+)
بازهم؛ کاملا بی ربط : آن قدر فریادهایم را قورت دادم، که اگر به چشمان ام نگاه کنی، کَر می شوی!
من از کوچه های تنگ که می گذرم
دلم خیلی برایت تنگ می شود!
لطفا به عکس زیاد دقت نکنید...
فرقی نمیکند؛
در کوچه های مدینه یا در کوچه های منامه؛
دست شُرطه های حجاز، همیشه سنگین است…
در بحرین واقعا فاطمیه است.
هر روز دوشنبه است؛
و بحرین به باریکی و تاریکی کوچه بنی هاشم.
وباز پای خلیفه و آل خلیفه درمیان است.
اللهم اِنا نشکوا الیک...
پی نوشت: 1. پس از انتشار مطلب قبلی وبلاگ(+)؛ بازخوردهای فراوانی از کامنت های خصوصی، عمومی، پیامک ها، و حضورا به حقیر رسید. در همین جهت نکاتی لازم به ذکر است: * عده ای بنده را متهم کردند، به تسمخر ارزش ها، کم اهمیت جلوه داده مجالس اهلبیت(ع) و...اما در توضیح باید عرض کنم، در آن نوشتار مقصود نقدنگاه کاریکاتوری به دین بود، به چالش کشیدن سکولاریسم نقابدار بود، نفی تقوای تکلیف گریز بود، تاکید بر اینکه "دین همه دین است" نه فقط ظواهر آن. ضمنا باید عرض کنم؛ حقیر بدون هیچگونه تعارفی خاک پای هیئتی ها را سرمه ی چشمان خود می کنم. یا بقول حاج همت در پوتین بسیجی ها آب هم می خورم. انقلاب 57 از همین هیئت ها و سینه زنی ها شکل گرفت؛ در فتنه هم همین هیئتی ها بودند که به یاری ولی خود شتافتند، اما به تعبیر امام روح الله گریه ما سیاسی است. مکتب ما، مکتب تیغ و تربت هست؛ تیغ و شمشیر امام حسین(ع) بر علیه مفسدان و ظالمان و تربت ارباب برای شفای دل مریضمان. "امروز اگر سینه و زنجیر می زنیم/ فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم". نهایتا معتقدم آنانکه بجز به سر وسینه زدن و کارهای نوستالژیک هدف و آرمانی ندارند، و آنانی که به بهانه آرمانخواهی به مجالس پرفیض اهلبیت(ع) تعدی می کنند؛ دو لبه ی یک قیچی هستند، که اسلام ناب را به انحراف می کشانند.
*افرادی که بدون نام حقیقی و خصوصی کامنت می گذارند و بعضا مطالب و ادعاهایی هم مطرح می کنند؛ لطف کنند صریح و روشن نظر دهند و اگر پاسخی می خواهند عمومی و با نام حقیقی کامنت بگذارند.
2. قصد داشتم مطلبی را راجع به رشدقارچ گونه مجتمع های تجاری در شیراز و نگاه توسعه لیبرالی مسئولین به شهر بنویسم، که فعلا بدلیل کمبود وقت، تنبلی و اینکه دوستان عزیزم مطالب خوبی در این باره نوشته اند، منصرف شده ام. حتما این مطالب دوستان عزیز را بخوانید. (+ , + , + , + , + )
3. یکشنبه پدر و مادر رفتند؛ کربلا. نمی دونید از چند روز قبل رفتن توی خونه چه حال و هوا و ولوله ای بود، موقع خداحافظی! اگر این هوای چند روز قبل از کربلاست؛ آنجا چه هوایی است؟! این روزها می سوزم و می سوزم...دوستان هم دارن میرن کربلا...اما من...دیشب پدرم نجف بودن؛ گفتن: علی برو توی وبلاگت بنویس کوفیا خیلی نامردن...علی(ع)خیلی غریبه...حرم امیرالمومنین(ع) خلوتِ خلوتِ و...در حسرت کربلا آب می شوم...
کاملا بی ربط : آن قدر فریادهایم را قورت دادم، که اگر به چشمان ام نگاه کنی، کَر می شوی!