سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فتنه ای به نام 'مشایی'

بدلیل امتحانات مدتی است که، فرصت نمی کنم مطالبی حساب شده ومفصل در مورد نیازهایی که فکر می کنم باید بوسیله ای جواب داده بشه بنویسم.و مجبور شدم برخلاف روندعمومی وبلاگ مطالبی در بذارم تا خوانندگان وبلاگ استفاده ای کرده باشند.

الان هم برخلاف روند قبلی وبلاگ مطلبی با لحن ونگارش دیگری میخوام بنویسم.

ممکن است خیلی از کسانیکه وبلاگ بنده رو  با نام حامیان دولت اسلامی رو می خونن از این مطلب خیلی خوششان نیاید، اما بعضی مواقع خودی ها بیشتر از معاندین خون به دل حضرت آقا می کنن، (البته باید متذکر بشم حمایت از تشکیل دولت اسلامی یک آرمان است نه حمایت از یک دولت خاص.)مطمئنم معاندین همیشه از این جور مطالب سوء استفاده خودشون رو می کنند، اما کف روی آبی بیش نیستند.

همه چیز برمی گرده به غضنفر دولت، "اسفندیار رحیم مشایی"

توچهارسال اول دولت نهم درسازمان میراث فرهنگی و گردشگری که پرازسوتی بود کاری ندارم، اما با شروع دولت دهم و فتنه بعد از انتخابات همینو کم داشتیم که دوباره شروع کنه به حرف مفت زدن و متاسفانه سکوت معنا دار دکتر احمدی نژاد، که با مخالفت حضرت آقا مواجه شد، و تعلل بی خردانه دکتر.6روز حرف آقا رو زمین ماند به بهانه اینکه باید برم پیش آقا و با ایشون صحبت کنم،آقای احمدی نژاد شما فکر کردید آقا اونقدر ساده هستند تا با حرف دو نفر در مورد مشایی نظر ایشون تغییر کرده؟به قول استاد رحیم پور ولایت پذیری یعنی تبعیت از ولی در زمانیکه نظرت با ولیت یکی نباشد.

حتی در همون بحبوحه انتصاب مشایی به معاون اولی از منابع موثق با خبر شدم که حامیان سرسخت احمدی نژاد یعنی حضرت آیت الله مصباح یزدی(حفظ الله)، آیت الله یزدی و آیت الله جنتی هم به ایشون تذکر دادند که مشایی رو بردار ولی بازم دکتر کار خودشو کرد.

بارها حرف های سروش رو در اشکال مختلف زد، از دوستی با مردم اسرائیل گفت، از پایان یافتن دوران اسلام خواهی گفت، از عدم توانایی پیامبران در مدیریت و برپایی عدالت گفت، و خیلی حرف ها و کارهایی که فعلا مجال نوشتن ندارم.(رحیمی و مرتضوی رو هم که میشناسید!!!)

اما غرض از مقدمه بالا این بود که داستانی از خودم و مشایی هر چند خیلی دیر رو بگم.

چند روز قبل از سفراستانی دکتر احمدی نژاد به شیراز، با توجه به اتفاقاتی که افتاده بود و اینکه دل پری از مشایی،رحیمی و مرتضوی به عنوان سه ناخاله دولت داشتم، واینکه به بنده اطلاع دادند که قراره یک دیدار تقریبا خصوصی با دکتر باشه و شما هم میتونید تشریف بیاورید، بنده هم خودم رو آماده کردم تا داستان غم آنگیز سه ناخاله رو صراحتا جلوی خودشون به دکتر احمدی نژاد گوشزد کنم و از ایشون پاسخی درخور بشنوم، بااینکه مطمئن بودم با حرف من تغییری نخواهد کرد، اما حداقل این بود که زخم درونی خود را بگونه ای التیام می بخشیدم.

اما!! اما به هرنحو قسمت نشد وتکلیف به گونه دیگری رقم خورد و جلسه کنسل یاهراتفاق دیگری اتفاق افتاد. درنهایت مجبور شدم درشلوغی وازدحام جمعیت خودم را به احمدی نژاد برسانم و خیلی کوتاه بگم:دکتر مشایی رو بردار! و دکتر هم سری به نشانه تایید تکان داد ورفت. وبنده هم خوشحال از اینکه حرفم رو زدم ولی مطئن بودم و هستم که تاثیری نداشته و ندارد.

بااینکه خیلی خسته وسرخورده بودم، بعد از گذشت ساعتی رفتم پیش خود مشایی و بدون مقدمه و با بغضی که در دل تمام مردم بود گفتم: آقای مشایی استعفا بده!آقای مشایی استعفا بده! خون به دل آقا و ما کردی.

مشایی هم که جلوی چند نفر از مسئولین و چندتا از مردم توقع چنین برخوردی را نداشت به شدت بهت زده شده بود، تنها دست و سری به نشانه اینکه ...تکان داد و منم که دیدم خیلی عصبانی هستم وشاید کلامی بگویم که صحیح نباشد ونتیجه عکس بگیرم از محضرمبارک مشایی مرخص شدم.(درضمن به دلایلی جزئیات ماجرا قابل بیان نیست)

اما من که هنوز دلم آروم نشده بود، حدود نیم ساعت بعد دوباره آمدم نزدیک مشایی ولی این بار با یکی از مسئولین دفترریاست جمهوری صحبت کردم وایشون و من هم فاصله حدودیک متری با مشایی داشتیم و مشایی تمام حرف ها رو گوش می داد ومنم به در می گفتم تا دیوار بشنوه.(جزئیات قابل بیان نیست)

خلاصه چنددقیقه ای با ایشون در مورد مشایی، رحیمی و مرتضوی صحبت کردم و دلایل متقن خودم رو ارائه کردم، ایشون هم ظاهرا دل خوشی از مشایی نداشت اما سعی می کرد حرفی نزند وکتمان کند.(ناگفته نماند ازبس من پشت سرهم حرف زدم دیگه مجالی برای ایشون نمانده بود)

جالبه وقتی در مورد مرتضوی صحبت کردم ایشون با تعجب گفتند: مگه مرتضوی چه مشکلی داره؟ با این حرف آتشی بر شعله درون سینه من انداخت، پاسخ کوتاهی دادم و با بغضی سنگین رفتم.

به خدا تو کار این مشایی و احمدی نژاد موندم، نمیدونم واقعا چطور تحلیلش کنم.

هرکس یک تعبیر می کند، یکی میگه عامل انقلاب مخملین است، یکی میگه مشایی انحرافی در گفتمان اصیل دولت است، دیگری او را نه انحراف بلکه توطئه علیه شخص رئیس جمهور می داند، کسی او را مگس می خواند، اون یکی میگه سلمان رشدی هست.

از خیلی از نزدیکان رئیس جمهور که می پرسی، هیچکدام جواب قانع کننده ای ندارن و حتی خود منتقد هستند، یکی از کارشناسان سطح اول کشور با انتقاد از مشایی در توجیه رفتار احمدی نژاد می گفت: احمدی نژاد علاقه شخصی به مشایی دارد، همین!؟

جالبه زمانیکه فتنه گران دارن رسوا میشن و فضا جهت محاکمه اونا آماده میشه، مشایی بازم میشه سوژه خبری شاید فتنه گران در حاشیه امنیت قرار بگیرند.

اما افرادی ماجرای پرغصه مشایی را  به این گونه تعبیرمی کنند که عده ای دور شخص احمدی نژاد رو گرفته اند، و نظرات خود را بصورت نامحسوس بررئیس جمهور تحمیل می کنند!(همان مثلث؛مشایی،رحیمی،مرتضوی) اما تمام اینها تنها نظراتی است که هیچکدام قطعی نیست. لذا مشایی باید در مناظرات تلویزیونی شرکت کند و پاسخگو رفتار خود باشد.

حضور افردی مانند مشایی در این دولت یک پارادوکسیکال غیرقابل حل ایجاد کرده است.مشایی فتنه ای عجیب است که در آن آزمایشی سخت برای خواص جبهه اهل حق است.(در آینده حتما در مورد مشایی بصورت مستدل و منطقی خواهم نوشت)            «البته نباید آنقدر این موضوع را بزرگ کرد و بخاطر یک مشایی که در دولت های قبل فراوان تر وبدتر از مشایی داشتند،تمام خدمات دولت رو زیر سوال برد، وباید هوشیار بود که فتنه گران این ضعف را بزرگ نمایی نکنند، تا خودشان از محکمه عدالت فرار کنندودر کنار‏آن دولت را تضعیف کنند.»

در پایان همه بدانند که حمایت ما از افراد تا زمانی است که در خط اصیل ولایت مطلقه فقیه حرکت کنند، وهر کسی در هر مقامی در صورت تخطی از این اصل از جانب ما طرد خواهد شد وبه زباله دان تاریخ خواهد پیوست.

والعاقبه للمتقین


+ نوشته شـــده در شنبه 88/11/3ساعــت 11:39 صبح تــوسط رَبِّ:اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍفَقیر | نظر




مرگ بر آمریکا