فارغ از نقد و بررسی، روشنگری و تحلیل شرایط جامعه، نگاه به سیر و سلوک رفتاری و مواضع موج دار و متناقض افراد در برهه های مختلف زمانی، قابل تامل و تدبر و درسی به گستره تاریخ برای ما خواهد بود.
با پایان یافتن حضور دکتر احمدزاده کرمانی در استان فارس، که هر روز آن از بدو ورود تا لحظه خروج همراه با جنجال و حاشیه سازی ها همراه بود، اکنون نگاه کوتاه و مختصری به حوزه ی محدودی از مواضع معاون جدید رییس جمهور و رییس جدید سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خواهیم داشت.
احمدزاده جوانی است، متولد 57 ، دکترای مدیریت رسانه خود را از دانشگاه امام صادق(ع) گرفته است. احمدزاده قبل از رسیدن به طبقه ششم ساختمان استانداری فارس، مسئولیت قابل توجهی جز ریاست دانشکده خبر، که ظاهرا مدیریت ناموفقی هم داشته، و ریاست مرکز مطالعات، تحقیقات و آموزش وزارت کشور، سابقه ای در پرونده مدیریتی خود ندارد.
احمدزاده کرمانی، به واسطه حضورش در دانشگاه امام صادق(ع) از روحیات عدالتخواهانه و ولایتمدارانه برخورد بود. او در دولت نهم نقش موثری در رهبری مخالفت ها نسبت به اسفندیار رحیم مشایی داشت. به گونه ای که در کنار نوشتن مقالات و یادداشت ها، و موضع گیری ها رسمی، نقشی پشت پرده در هدایت و رهبری مخالفان مشایی داشت. احمدزاده که در انتخابات 88 به عنوان معین استان فارس در ستاد دکتر احمدی نژاد از سوی ثمره هاشمی انتخاب شد، و با انتخاب محمدحسن روزیطلب به عنوان رییس ستاد انتخاباتی استان فارس، نشان داد که هیچ قرابتی با مشایی و ستاد امتداد مهر وی ندارد.
احمدزاده آنتی مشایی در 1شهریور 87 پس از اظهارات جنجال برانگیز مشایی مبنی بر دوستی با مردم اسرائیل در مقاله ای تند و تیز در سایت رجانیوز(+) به مشایی حمله می کند. احمدزاده با تیتر "در آنچه علم نداری مجادله مکن" رسما مشایی را به توهم بافی و پیروی از نظامات پوشالی متهم کرده و او را یادآور سروش می داند.او در این یادداشت می نویسد: " افاضات آقای رحیم مشایی درست چند روز پس از طرح مباحث جنجالی راجع به مردم غاصب و نژاد پرست و ضد بشریت نظام منحوس اسرائیل، نگارنده را به یاد توهمات و دیدگاه های پوشالین یک روشنفکر مرعوب در دهه 70 انداخت، آنگاه که او با طرح آرایی چون قبض و بسط شریعت، بسط تجربه نبوی و نهایتاً صراط های مستقیم، سعی در توسعه نوعی نگاه اومانیستی، پلورالیستی و سکولاریستی نسبت به ساحت دین داشت. انبوهی از سخنان ترجمه شده دست دومکه به رنگ و لعاب آیات قرآنی و احادیث و شواهد تاریخی مزیّن و ملبس شدهبود، مدت ها ذهن و انرژی جامعه متخصصان و روشنفکران متعهد و انقلابی رابرای پاسخ گویی به خود مشغول ساخت."
احمدزاده در این نوشته مستقیما تیغ تیز نقد خود را متوجه مشایی می کند، و با استدلال های قرآنی و منطقی پاسخ محکمی به اظهارات مشایی می دهد. احمدزاده در پایان با تیزبینی سخنان مشایی را موجب هزینه های بی جهت برای دولت می داند، که موجب هدردادن انرژی دولت خواهد شد.
اما ظاهرا تقدیر و سرنوشت را در میدان امتحان رقم می زنند. ماجرا زمانی آغاز می شود که احمدزاده در مرکز مطالعات و تحقیقات وزارت کشور برای اولین بار پرونده فساد اقتصادی "م.ر" از مدیران ارشد دولت را افشا می کند، که ناگهان با حکم عزلش توسط رییس جمهور مواجه می شود. اما با هوشیاری عامل انحراف دولت یعنی اسفندیار رحیم مشایی، حکم عزل وی را به عنوان مسئول دفتر نگه می دارد، تا بتواند با احمدزاده زدوبندی داشته باشد. نهایتا با ورود مشایی یعنی قدرت پنهان و آشکار دولت، قضیه خاتمه پیدا می کند.
البته این شروع بازی بود، چرا که احمدزاده برخلاف انتظار اصولگرایان فارس، از سوی ثمره هاشمی برای استانداری این استان سیاست زده سفارش و حمایت شد، تا اینکه احمدزاده جوان در آذرماه 88 بر روی صندلی داغ استانداری فارس نشست.
در بدو ورود با سردادن شعارهای برآمده از گفتمان انقلاب، باعث جوانه زدن امید در دل عدالتخواهان گردید. در همان روز اول از مدیریت جهادی گفت، از جنگ فقر وغنا، از ساده زیستی مدیران، از مبارزه با فساد اقتصادی، از میدان دادن به مدیران حزب اللهی، اعلام کرد باید تمام مدیران پیام هشت ماده ای امام خامنه ای(روحی له الفدا) را باید بالای سرخود نصب کنند، مدیران باید اموال خود را اعلام کنند، مدام به روستاها و محلات فقر نشین سر می زد...نیروهای ارزشی و مختصصی از جمله محمد حسین فروزانمهر(معاون سابق برنامه ریزی استانداری فارس)، حامد طالبی(روابط عمومی استانداری فارس)، ابراهیم کرامت فر(معاونتادارهکلسیاسی،انتخابات استان فارس) و... را به تیم خود آورد تا نسل سومی هایی باشند که انقلابی گری را به همه یادبدهند. او حاضر نشد آقای "خ" از نزدیکان مشایی در استان فارس را به حضور بپذیرد. احمدزاده حتی حاضر نشد آرمان های خود را با معامله با برخی از نمایندگان معلوم الحال معاوضه کند، و در برابر زیاده خواهی های آنان خواست که بایستد!
چندصباحی گذشت و حالا استاندار جوان و خام فارس در همان میدان امتحان قرار گرفته است، اما او دیگر به صندلی های نرم استانداری جذب شده، دیگر فریاد عدالتی شنیده نمی شود، اگر هم فریادی هست، چیزی جز قدرت مداری و سیاسی بازی نیست.
استاندار جوان فارس، در میدان سیاست بازان حرفه ای مات می شود، دیگر او احمدزاده عدالتخواه نیست. سیاست بازان او را احاطه کردند، او که بارها گفته بود کارگر زاده ام و برای ماندن در قدرت دست و پا نمی زنم، با شنیدن خبر عزلش مجبور می شود تمام آرمان هایش را زیرپابگذارد و برای از دست ندادن صندلی نرم استانداری، از "مشایی ستیزی به مشایی ستایی" تن دهد.و همان زدوبند سابق عملی شود. احمدزاده آنتی مشایی در تغییر موضعی آشکار و 180 درجه در قاموس یک سیاست باز جوان و نه جوانی عدالتخواه به ناگاه، "مشایی را ذخیره استراتژیک نظام" معرفی می کند و از این به بعد مقلد مکتب ایرانی می شود. و در هر کوی برزنی به مثابه سینه چاکی در جلسات و سخنرانی ها از مکتب ایرانی سخن می گوید.
احمدزاده که گفته بود: "سال اول 30 ، 40 مدیر را عوض کردم، سال دوم بولدزری می آیم." بولدزر خود را بسوی نیروهای ارزشی و حزب اللهی روانه کرد و بجای آن ارادتمندان به مکتب ایرانی و مشایی را جایگزین کرد. تا جاییکه حامد طالبی با ناراحتی و فروزانمهر هم شبانه وسایل خود را جمع کرد و به تهران بازگشتند. حذف بولدزری نیروهای ارزشی تا جایی پیش می رود که صدای آیت الله جنتی را هم در نمازجمعه تهران در می آورد. مخالفین و منتقدین را خود را سوسولگرا می نامد. او با کمال میل حاضر شد آقای "خ" را به حضور بپذیرد و او را از مقربان درگاه خود کند. حتی آرمان های خود را با نماینده معلوم الحال شیراز معامله کرد، تا جاییکه در برخی محافل از "س.ا.د" به عنوان استاندار اصلی یاد می کردند. کار را به جایی می رساند که همین اواخر نظر سنجی با سوالات جهت داری برای سنجش میزان ارادت مدیران به رئیس دفتر رییس جمهور برگزار می کند، و این را ملاک دادن سمت ها و پست ها به افراد می کند، و هرکسی بیشتر اظهار ارادت و چاپلوسی می کرد، جایگاه بهتری هم داشت. امروز استانداری به برکت استحاله احمدزاده، تبدیل به جولانگاه سرسپردگان جاسبی، اصلاح طلبان نان به نرخ روز خور، مفسدین اقتصادی، متملقین مشایی و مکتب ایرانی شده است.
احمدزاده که در تعریف و تمجید از مشایی و مکتب ایرانی ازحد معمول فراتر رفته است، در واکنش به منفعل ساختن نیروهای ارزشی توسط تیماستانداریوابسته به مشایی در اظهار نظری جالب می گوید: "مقابل من کسیادعای احمدینژادیبودن نداشته باشد؛ ته دولت منم!"
برای نمونه او در گرامیداشت استاد فقید حسن امدادمی گوید: "امروز اگر ایران و مکتب ایرانی پایدار و برقرار است، بهواسطهملت بزرگ و تمدن سازی بوده که طی دوران چند هزار ساله در ایرانظهورو حضور فکری و معرفتی داشتند."
او حتی از خود مشایی هم جلو می زند و در اسفند 89 می گوید:" باید قدر مکتب ایران را دانست زیرا ایران امروز یک مکتب بامرزهایعلمی، فرهنگی، دینی و تمدنی در همه عالم است که عالم گیر خواهد شد، جهان امروز نیازمند گفتوگوی تمدنهاست."
او با عضویت در عضو شورای پژوهشی شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، تلاش جهت تبدیل فارس به عنوان پایتخت مکتب ایرانی، تلاش جهت برپایی جشن نوروز و موسیقی(که با مخالفت شدید امت حزب الله استان فارس روبرو گردید)، انتقال معاونت میراث فرهنگی به شیراز، تحریم کنگره بزرگ سرداران و 14600 شهید استان فارس و... در عمل هم سرسپردگی خود را به جریان انحرافی نشان داد، تا دیگر هیچ شک و شبهه ای در استحاله او نباشد.
احمدزاد آنتی مشایی ما کار را به جایی می رساند که بنا به گفته برخی منابع، بیانیه 13 استاندار که اخیرا منتشر شده است را خود وی تنظیم کرده و دیگر استانداران را نیز ترغیب به امضای بیانیه کرده است. بیانیه مذکور در پوشش حمایت از رییس جمهور، و در واقع بطور شفاف از جریان انحرافی و اسفندیار رحیم مشایی حمایت کرده است.
تا اینکه احمدزاده کرمانی با زیرپاگذاشتن تمام آرمان های انقلاب، مزد خوش خدمتی خود را گرفت. و اینک او در جایگاه یاران اصلی مشایی که حتی خود او روزی بر این منصب بوده است، قرار گرفت، تا بیش از پیش به مشایی نزدیک شود. احمدزاده جوان که در استانداری فارس در میان سیاست بازان حرفه ای هضم شد، اکنون در مقام معاونت رییس جمهور و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری هم مسلما و ناچارا باید به روند ذبح آرمان های سابق خودش ادامه دهد، تا بتواند در جایگاه قدرت بماند. و این داستان ادامه دارد...
بازتاب همین مطلب در مشرق نیوز، در بولتن نیوز، در دانشجو نیوز، در آتی نیوز، در شفاف، در ادیان نیوز در پایگاه خبری عنوان، در رکنی نیوز ، در بورس نیوز
پی نوشت:
1. داستان فوق، درس عبرتی است برای همه ی ما، که نه فقط در دوران دانشجویی و دوران آسان، بلکه در میدان عمل و آزمایش نیز تا آخر پای آرمان های اصیل خود بایستیم.
2. هنوز هم مسئله اصلی ما، مسائل جهان اسلام و در داخل جهاد اقتصادی است. شرمنده که چنین نوشتم. دهانمان بسته، چشم هایمان کور، زبانمان لال، قلم هایمان شکسته و دل هایمان خون شده است، کاش می مردم این سکوت و بی خیالی را نمی دیدم.
3. این حقیر انتصاب خود را به نشریه غریو، چه فیزیکی و چه متافیزیکی کاملا و به شدت تکذیب می کنم. و بنا به دلایلی از گفتن شرح ماجرا فعلا خودداری می کنم.