اصولگرایی کدام اصول؟
در چند سال اخیر ورق برگشت، حالا دیگر همه ادعای اصولگرایی میکنند
در گذشته، چند سالی بود که دیگر کسی جرأت نمیکرد از اصول و اصولگرایی حرف بزند. در دهه گذشته شرایطی پیش آمد که عدهای با این عنوان که آمدهایم طرحی نو دراندازیم، با یکدیگر در فرار از اصول و بلکه تبری و برائت جستن از آن مسابقه گذاشتند و رسید دورانی که مسابقه دادند تا بگویند ما به شعارهای انقلابی که در دهه اول در عرصه اقتصادی و سیاسی و سیاستخارجی مطرح میشد اعتقادی نداریم.
متأسفانه حتی دورانی رسید که برخی از کسانی که سوابق انقلابی داشتند، میگفتند که آن حرفها چرند بوده است و ما یک زمانی داغ بودیم و اشتباه کردیم که این شعارها را به زبان آوردیم و این شعارها عملی نیستند!
برخی در گذشته میخواستد با سوءنیت مسیر نهضت اسلامی را کج کنند. اما در همین چند سال گذشته با مجاهدت عدهای، این ورق برگشت و حالا دیگر همه ادعای اصولگرایی دارند و از اصول حرف میزنند.
آیا آنقدر عوام و عوامزده هستیم که سال به سال و دهه به دهه و انتخابات به انتخابات شعارها و عقایدمان را عوض کنیم؟عدهای به همان شکلی که زیرشلواری و لباسهایشان را عوض میکنند، عقایدشان را هم عوض میکنند.
برای همه در اصولگرایی جا هست و اصولگرایی در انحصار هیچ شخص و گروه خاصی نیست. این خطر وجود دارد که اصولگرایی به یک دکان تبدیل شده و به صورت کلیشه و یا حتی چماق دربیاید و یا اصولگرایی به گونهای تحریف شود که یک فرد هر کاری انجام دهد اما اسمش را اصولگرایی بگذارد؛ لذا باید دائماً در شکستها و پیروزیها، اصول انقلاب را بازخوانی و تکرار کنیم و از خود و دیگران بپرسیم که کدام اصول؟!
اجتهاد در اصولگرایی ممکن است، البته نباید در اصل مبانی اجتهاد شود بلکه در نحوه و چگونگی کارها میتوان اجتهاد کرد اما برخی ارتجاع را اجتهاد مینامند و برخی اصولگرایی را با قشریگری و تحجر اشتباه میگیرند.
باید همواره شعار زندهباد اصول را سر بدهیم، البته باید در کنار آن، حتی زمانهایی که این اصول بر جامعه غالب هستند، شعار «روشن باد اصول» نیز سر داده شود چرا که در بسیاری از انقلابها، شعارها را به اسم اینکه این شعارها اقتضای دوران فعلی نیستند، به صورت بیسر و صدا تغییر دادند.
گاهی اوقات سختافزار یک انقلاب میماند ولی نرمافزارش را به غارت میبرند، انقلابهای بسیاری بوده است که قانون اساسی، رجال و حتی ادبیات ظاهری این انقلابها تغییری نکرده اما جهتگیریهای آنها 180 درجه عوض شده است.
امام خمینی(ره) با صراحت فریاد می زدند که می توان با بهم ریختن نظم کنونی جهان و ایجاد تغییرات اساسی در آن می توان جهان را به نفع مستضعفان عالم پیش برد. نظام حاکم بر جهان را میتوان به هم ریخت، کما اینکه همینقدری که به هم ریخته است نیز کار انقلاب اسلامی بوده است.
وقتی امام خمینی(ره) از لزوم برچیده شدن پادشاهی در ایران و همچنین شکسته شدن استخوانهای کمونیسم در جهان سخن گفت، خیلیها باور نکرده و خندیدند اما دیدیم که این اتفاقها افتاد در حالی که هیچکس به فکرش هم نمیرسید که ایران روزی نظام سلطنتی نداشته باشد، ضمن اینکه هیچکس فکرش را هم نمیکرد که روزی اقتصاد کمونیستی و سوسیالیستی که نیمی از جهان را در اختیار داشت، به هم بریزد؛ اما امروزه در مرکز کشورهایی که پیش از این کمونیستی بودند هیچکس در مورد سوسیالیسم و کمونیسم حرفی نمیزند و اگر هم چین امروزه به پیشرفتهایی نائل شده است به دلیل این بوده که آنها نیز کمونیسم را بدون سر و صدا جمع کردند و به گوشهای انداختند.
برخی بعد از 20-30 سال یادشان رفته است که ما در انقلاب اسلامی به دنبال چه بودیم، هدف ما اینهایی که امروز مطرح میشود نبود، بلکه هدفهای بسیار متعالیتری در میان بود.
باید مراقب باشیم تا نرمافزار انقلاب اسلامی به راحتی غارت نشود، تا وقتی که ما الگوی ایرانی اسلامی بر اساس استعداد خودمان و مبانی اسلامی و ایرانی نداشته باشیم کلاهمان را برمیدارند و حتی گاهی این کلاه به گونهای برداشته میشود که خودمان هم نمیفهمیم.
گاهی نیز به حکومت و انقلاب و نهادهای تصمیمگیری نفوذ کرده و با زور خودمان، خودمان را زمین میزنند، ضمن اینکه گاهی انسانهای بسیار خوب نیز فاسد میشوند و دزدهای انقلاب، انقلاب را دور میزنند.
دشمنان انقلاب اسلامی، ویروسهای فکری را در باب نظریات اقتصادی، سیاسی و... وارد کرده و میخواهند با هزینه انقلاب، انقلاب را گمراه کنند، سیاست خارجی انقلاب اسلامی عبارت بود از تلاشهای عاقلانه برای تغییر جهان، تلاش برای رهایی مستضعفین، تلاش برای ایجاد وحدت اسلامی و همچنین نفی استعمار و استکبار؛ اما برخی در دورهای گفتند ما میخواهیم جهانی شویم در حالی که جهانی شدن اسم مستعاری از غربی شدن است.اینها میگفتند ما نمیخواهیم منزوی شویم در حالی که منزوی نشدن را هضم شدن در ساختار قدرت و ثروت جهان میدانستند.
استاد حسن رحیم پور ازغدی