"تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سویِ صراط عدل دهان باز کردهاند..." هرکسی و در هر لباسی را به کام خود می کشد، پرتگاه جهنمی که برای ریش دارها و یقه بسته های مدعی حزب اللهی گری ساخته شده است. جریان خطرناک مذهبی های بی خطر را نه در کتب و مقالات و نه در سخنرانی ها و بولتن ها یافته ام، بلکه با گوشت و تن خود لمس کرده ام و هر روز با انواع و مراتب مختلفی از آنها سروکار دارم.
خطر حزب اللهی های بی خطر اگر از تمام جریانات منحرف و فاسد بیشتر نباشد، حتما کمتر نیست. چرا که در این جریان همه چیز با لعاب دین و مذهبی بودن توجیه می شود و جریانات ناب حزب اللهی را هم که تنها محل مبارزه با مفسدین و گردن کلفتان هستند را به محاق می برد. مبارزه با مفسدین را وا می نهد، و عدالتخواهی و مطالبه را با برچسب تندروی و خروج از دایره اخلاق محکوم می کند. مذهبی بودن، اهل معنویت بودن و تقوا کلماتی است که برای توجیه اعمال خود و نفی جریانات انقلابی مکررا بکار می برند.
مذهبی های بی خطر بیش ار هر چیز دیگر مروج سکولاریسم و اسلام فردی هستند. تقوایی که مورد تجویز این جریان خطرناک است، تقوای مسئولیت گریز و گوشه گیر است. تمام اسلام را در یک سری ظواهر خشک و خالی و بی روح تفسیر و عمل می کنند. معنویت در این جریان مانند عرفان های شرقی، تنها ابزاری است برای تخلیه ی روحی و روانی اشخاص. نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی کمترین واکنش را نشان می دهند. در یک کلام هر چند شاید هیچگاه نپذیرند، اما در عمل همان اسلام آمریکایی را پیاده می کنند.
مذهبی های بی خطری که به مسجد و حتی بسیج می روند، اما قرار نیست به احکام اجتماعی خداوند عمل کنند. این جریان که هم در مقام نظر و هم عمل دقیقا مقابل سیره ی امام روح الله می باشد، حتی حاضر شده اند برای توجیه کارهای خود امام را نیز تحریف کنند. امامی که قشرییون ترسیم می کنند، پیرمردی است نورانی، با محاسن زیبا، عارفی سالک که نیمه لیوان آب خود را نگه می دارد تا اسراف نشود و هیچگاه از فریادهای امام برسر متحجرین و متجددین و در راس آنها مستکبرین جهان نخواهند گفت، هیچگاه از جنگ فقر و غنای امام نخواهند گفت...غافل از اینکه در مکتب امام روح الله عارفان مبارزه جو پرورش میابند، آنانی که به راستی زاهدان شب و شیران روز بودند.
هشت سال جنگ را دوست دارند، بخصوص اردوهای راهیان نورش و یادواره های نوستالژیک آن را، اما قرار نیست پیام دفاع مقدس را در جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد بازگو کرد و به نتایج تکلیف آور و خطرناک آن دست یافت. تا دلتان بخواهد برای شهدا اشک می ریزند، عکس می چسبانند به شرطی که شهدا نیز پایشان را از گلیم خود درازتر نکنند و توقع جهاد و مبارزه نداشته باشند. آیا نباید ثابت کرد که در اسلام ناب نسبت شهادت و عدالتخواهی تباین است؟ و این مفهوم در اندیشه متحجرین هیچ ربطی بهم ندارند و قرار نیست بعد از هر یادواره و ذکری از شهدا موتور آرمانخواهی در جامعه شتاب بگیرد! که اگر شهدا امروز بودند، با استناد به سیره ی ناب شهدا و بسیجیان واقعی یقه اصحاب قدرت را برای وفا به عدالت در عرصه های فردی و اجتماعی می گرفتند و چرخه ی فاسد ثروت- قدرت عده ای را با مشکل مواجه می ساختند. اما اینان حتی حسین(ع) را هم شهید دوست دارند، نه حسینی زنده و حاضر در همه زمان ها و مکان ها، چرا که ممکن است از حنجر چنین حسینی هر لحظه صدای "هل من ناصر ینصرنی" شنیده شود! در قاموس مذهبی های بی خطر کل یوم عاشورا یعنی هر روز زیارت عاشورا را با100لعن و 100سلام بخوانی، تا خیالت از باب تولی و تبری راحت شود، و دیگر نیازی به مبارزه با ظالمین زنده و اطاعت از امام حاضر نباشد.
به همه بربخورد، چه اشکالی دارد! این جریان بی خطر برای دشمنان و مفسدان و خطرناک برای انقلاب، انواع و مراتبی دارد. تصور نکنید حتما یک سری افراد خشک مقدس را در برمی گیرد؛ خیر. کافیست کمی در رفتار خود و اطرافیان مذهبی خود تامل کنیم! به تناسب غلظت انحراف، خطر آنها برای انقلاب اسلامی نیز بیشتر می شود.
جریان ضدانقلاب مذهبی که خود را مدعی تمام اسلام و ظواهر آن می داند، آنچنان خود را سینه چاک ولایت می نمایاند که کسی دیگر به خودش اجازه نمی دهد از تطابق عمل آنها با کلام ولایت پرسش کند. آنها رهبری را دوست دارند، بخصوص عکس های زیبا و خندان رهبری را، که می چسبانند بر روی کیفشان. بعد از بیانات رهبری آنچنان فریاد می زنند:"ما اهل کوفه نیستیم" که باورمان می شود! اما اینان هیچگاه قرار نیست از مطالبه رهبری در باب عدالتخواهی، مبارزه با کانون های قدرت و ثروت، آرمانخواهی، آزاداندیشی، تولید علم، جهانی شدن اسلام، مبارزه با مستکبرین جهان، رسیدگی به مستضعفان سخنی بگویند، و حتی به بایکوت آن می پردازند، چرا که آسایش و معنویت حضرات بهم می خورد!
نگاه کاریکاتوری به دین مشخصه ی اصلی این جریان است. که اگر یکی از سه گانه معنویت، عقلانیت و عدالت بلنگد، نتیجه آن انحراف و انحطاط است. همانقدر که ظواهر و تقوای شخصی اهمیت دارد، امربه معروف و نهی از منکر نیز مهم است و همانقدر عقلانیت. آنها نمی خواهند متوجه شوند که به راستی "دین همه ی دین است." "فرقی نمی کند زن یا مرد، آخوند یا کراواتی، پلو می دهند همیشه برای کشتن حسین، حتی گاهی پرچم سیاه می زنند، و روضه خوان هم می آورند..." اما نباید هدف قیام امام حسین(ع) را بازگو کرد، نباید حسینی زیست، نباید پیام قیام عاشورا بازگو شود. بچه ی هیئتی باید تنها خاصیتش به سر وسینه زدن باشد و هیچگاه به صورت دشمن نباید تعرضی کند!
آرمان در سلوک این حزب اللهی های بی خطر، نهایتا برگزاری هیئت، جذب چند دانشجو در تشکل های به اصطلاح ارزشی یمان، اردوهای راهیان نور و مشهد، برگزاری چندهمایش بی خاصیت و نهایتش چندکرسی آزاداندیشی نمایشی رفع تکلیفی است. اما قرار نیست به قبای کسی بربخورد، قرار نیست از عمل ما کسی دردش بگیرد، کسی از ما ناراحت بشود! برای کسی ایجاد خطر بشود! شما که بهتر می دانید معنویتمان خراب می شود! به راستی برگزاری چنین مراسم های خنثی چه نتیجه ای در گسترش رفتار علوی، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، رسیدگی به کوخ نشینان و تحقق عدالت داشته است؟ به ما چه ربطی دارد که چه کسی حاکم و نماینده می شود، حضرات برایمان فکر می کنند، تصمیم می گیرند و ما هم رای می دهیم. به ما چه ربطی دارد که حاج آقا خون مستضعفین را تا آخر سر می کشد؟! اصلا به تو چه که فقر، شکاف طبقاتی، مانور تجمل، آقازادگی و کانون های قدرت و ثروتی وجود دارد چه برسد به مبارزه؟! بگذار تا حال معنوی خودمان را کنیم...
تقوای خیالی که از آن دم می زنند، تنها بهانه ای است برای فرار از خطر مبارزه با کانون های قدرت و ثروت. ترس از منزوی شدن، به خطر افتادن آبرو، تهمت شنیدن و ایجاد دردسر ایجاب می کند تا با برچسب اخلاق از میدان مبارزه با مفسدین فرار کنند. این تقوا تنها مخدری است برای تسکین و تخلیه روحی مذهبی نماها، که به تعبیر خودشان نمی خواهند دامن پاک خود را به سیاست آلوده کنند، اما هیچگاه قرار نیست خطبه های عدالت مولای متقیان علی(ع) را بشنوند. در مراتبی دیگر محافظه کاری مانند خوره ای به جان عده ای از اینان می افتد، تا آنها نیز فریاد خود را تنها برای جلسات هیئت و یا راهپیمایی ها نگه دارند! محافظه کاری که به تعبیر امام روحی له الفداه "قتلگاه انقلاب" است، وسیله ای می شود تا این جماعت نیز برای انقلاب خطرناک تلقی شوند، و انقلاب را به مسلخ ببرند.
امروز با جریان خطرناکی روبرو هستیم که من نام آن را می گذارم "ساکتین مبارزه با فقر، فساد و تبعیض". اصلاح و برخورد با این دسته از ساکتین مشکل است، چرا که دقیقا همان ظواهر یک انسان انقلابی را دارند، متشرع تر از همه تظاهر می کنند و گویی خلاف عمل آنان دین ستیزی است. نسخه عملیاتی آنان از اسلام ناب "سرمایه داری+ 17 رکعت" است.
حامیان حزب اللهی های بی خطر یا همان ساکتین، نیز مراتبی دارند. عده ای که خود متهم و در مقام پاسخگویی هستند، سعی بر ترویج و پرورش چنین افرادی دارند، تا در سایه ی سکوت و خلوت گزینی قشرییون متحجر بتوانند راحت به صندلی قدرت جلوس کنند و به چپاول ثروت بپردازند. گروهی دیگر که برخی جریانات سیاسی به اصطلاح مذهبی یا سازمان ها و نهادهای مذهبی هستند، نیز اینچنین حکومت داری را بیشتر می پسندند که خود قّیم مردم باشند و بجایشان فکر کنند و برایشان تصمیم بگیرند. هیهات! از حکوت اسلامی و علوی اینچنین حکومتداری! حکومت بر مردم آگاه، سیاسی و عدالتخواه جزء لاینفک حکومتداری حضرت علی(ع) و فرزندان آن یعنی امام روح الله و امام خامنه ای روحی له الفداه می باشد.
امام حسین(ع) یک سال قبل از واقعه عاشورا در منا با جمع کردن جمع کثیری از علما و صحابی پیامبر(ص) با گوشزد کردن خطر این جریان تاریخی، آنان را از سکوت که نتیجه ای جز سقوط ندارد برحذر داشتند:"خداوند چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه و ماستمالی میکنید و رد میشوید؟ چرا سکوت کرده اید؟... ادامه مطلب...
بغض کرد.
یادش آمد:
مرد - صلی الله علیه و آله و سلم - گفته بود سپرت را بفروش
و با پولش زندگی بساز برای فاطمه ام
اما نگفته بود
دخترم ، خودش سپر می شود برایت...
پی نوشت: 1. باید اعتراف کنم، از منظری دیگر مطلب قبلی خودم را قبول ندارم. چرا که ... اما رشد سیاسی مردم را نادیده نمی گیرم. این مطالب برادران عزیزم را هم بدون تایید مطلق ولی پیشنهاد می کنم بخوانید و در بحث ها در قسمت نظرات شرکت کنید.(+ و + و +)
2. "متحجر و متجدد" آوینی را بایکوت کرده اند، تا زیرآب تمام کارهایشان نخورد. که اگر آوینی زنده شود، پنبه ی آنها رشته خواهد شد. و چقدر زیبا گفت برای امثال من: "یاران شتاب کنید...گویند قافله ای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست، آری گنهکاران را راهی نیست ، اما پشیمانان را می پذیرند." این ها را تبرّکا بخوانید:"بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و از عاشورا ؛ آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار نه دو بار ... به تعداد شهدایمان." "راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمره که می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند ، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد..."
3. این مدت مطالب زیادی بود که باید به آنها می پرداختم، اما قلمم شکسته بود! تازه دارد جوانه می زند. دوباره خواهم نوشت...
کاملا بی ربط: کاملا بی ربط : همه برای ام دست تکان دادند ... کم بودند دست هایی که تکان ام دادند!