گاهی فرمواش می کنیم برای چه آرمان هایی انقلاب کردیم؟ اصلا رهبر انقلاب را هم امروز باید با پس زدن گرد و غبارهای آلوده سیاسی دید. و گرنه در این هوای آلوده امام هم باید اهل مدرنیته، اهل سازش و تجمل باشد تا بتواند رهبر انقلاب باشد. چراکه همنشینی با پابرهنگان و ساده زیستی وصله ناجوری شده که فقط برخی حاکمان آنها را فقط برای انتخابات می خواهند.
آن چیزی که در عکس زیر بیشتر از هر چیزی نظرم را به خودش معطوف کرد، خوی علوی امام امت است. رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) در برابر سیل عظیم مردم و مسلما رسانه های دنیا، با دمپایی پلاستیکی حاضر می شود، تا به دنیا بفهماند روح الله فرزند علی، زنده هست و حاضر نشد یک موی کوخ نشینان را با هزاران کاخ نشین معاوضه کند. و هیچگاه به فکر پرستیژ و کاریزمای رهبری نیست.
هیچگاه از خاطرم نمی رود، امسال که توفیق نصیبم شد دوباره در اردیبهشت با مردم استان فارس به دیدار امام خود بروم؛ وقتی وارد بیت رهبری و بطور خاص حسینیه امام خمینی(ره) شدیم، مانند آدم های ندید پدید مدام سر می چرخاندیم به چپ و راست، بالا و پایین. گویی سادگی بیت امام دل ها و عقل هایمان را ربوده بود، که اینچنین مست زُل زده بودیم به دَر دیوار بیت.
اما نکته ای که موجب خنده شاید هم گریه ما شد، این بود که وقتی به سقف های بیت امام خامنه ای روحی له الفداه نگاه می کردی، می دیدی که در اثر باران حداقل در سه نقطه نم داده بود. و اصلا خبری از کاخ های مرسوم رهبران جهان نیست، و حتی شاید هم سقف بیت امام سید علی روحی له الفداه ایزوگام نبوده که اینچنین نم پس داده است.
عجیب نیست چرا که امام خامنه ای نیز فرزند صالحی از تبار علی است. امام ثابت کرده است که در دنیای مدرنیته و قرن 21هم می توان بر روی موکت های ساده حسینیه نشست و ابهت پوشالی استکبار جهانی را به سُخره گرفت.
ای کاش مسئولین مملکت کمی یادبگیرند و به خود بیایند!
حضرت روح الله: " خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و روی آوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد."
بازتاب این مطلب در:شیرازنا، پایگاه خبری598، جوان آنلاین، البرز نیوز، عمارنامه ، آینده از آن حزب الله ، افسران
داشتم وبگردی می کردم، و در میان هیاهوها و سروصدای زیاد دنیا که حتی در شب های قدر هم اجازه فکر کردن نمی دهد، مطلبی دیدم که بدجوری به دلم نشست. گفتم شما هم در این روزهای مبارک بخوانید تا شاید...بین این همه سیاست زدگی ها و بی تقوایی های رسانه ها تنها چیزی که غریبه، آقاست:
پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم.
خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند...
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.
یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند.
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم. اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد.
هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست.
توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم. آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود.
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد. ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش.
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش.
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن.
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید. "حاج اسماعیل دولابی"
پی نوشت: 1. یک روز است که ما همگی یتیم شده ایم. قصد تکرار ندارم، حتما اینجا(+) را بخوانید.
2. لیبی هم سقوط کرد و ما تنها منتظر یک مَردیم؛ "امام موسی صدر". دومینوی شکست کفار شتاب گرفته است؛ اللهم عجل لولیک الفرج
بازتاب این مطلب در جهان نیوز