• وبلاگ : فقير
  • يادداشت : از ادعاتاعمل؛ ازسکوت تا خشونت سبز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مت 

    و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال...في سموم وحميم.........لا بارد و لا کريم...

    افتتاح شد

    پاسخ به فتنه گران مسجدقبا

    http://hizbollah.mihanblog.com/

    دروغ بزرگ ديگري از جنبش سبزي ها

    زباني که ترويج ناحق کند
    فروتر ز هر سگ که وق وق کند
    سگان بلکه هر گاه وق وق کنند
    به تسبيح خود ذکر حق حق کنند
    + امير 
    تو اينقدر احساساتي شدي كه به حرفاي آدماي كوته فكري مثل موسوي اهميت ميدي!!تعجبي نداره به حرفاي آدم حاشيه اي مثل مشايي هم تكيه كني.........برات متاسفم.در ضمن تاكور شود هرانكه نتواند ديد قدرت دارن نوش جانشون..
    + محمد 

    پيغمبر فراري

    ادعاي جديد آقاي مشايي در توجيه اظهارات خود در مورد اينکه خدا نميتواند محور اتحاد انسانها قرار گيرد و اينکه پيغمبران نتوانستند امور زمان خود را بدرستي مديريت کنند ، ظاهرا هنوز نظر آيت الله هاي غرق در قدرت را بخود جلب نکرده است . اينکه در حکومتي که خود را وارث خدا و انبيا و اوليا ميداند و آيت الله هاي متعددي که مدعي عالم بودن به علوم مختلفه هستند فقط چند نفر روضه خوان اجازه پيدا مي کنند که به مجادله با مهندسي بپردازند که ريشه هاي اعتقاديشان را هدف قرار داده است ، خود حديثي است با تفسيرات مختلف . اينکه امروز همين جامعه وعاظ را جمع کرده بودند تا سردار فرمانده پليس حکومت، آنانرا توجيه کند که چگونه مردم را عليه مردم بشورانند ، بخشي از اين تفسير است . ولي عجيب اينست که در همان جلسه هم آقاي مشايي به بازي گرفتن اعتقادات آنان ادامه ميدهد و از فرصت استفاده ميکند تا به آنها بفهماند که هرچه آنها تاکنون از خدا و تواناييهاي او گفته اند کشک هست و لاغير : " حضرت عيسي کجا مدير بود ! حضرت عيسي تهديد به قتل بوده ، حضرت عيسي از اينجا به آنجا فرار ميکرد ، در مضيقه بود ، در محدوديت بود . ..." اين حرفها چه مفهومي ميتواند داشته باشد ؟ اگر پيغمبر خدا پس از اعلام پيامبريش مجبور بوده از ترس جانش دائم در حال فرار باشد به طوري که فرصت مديريت پيدا نکرده ، يعني کاري بيهوده را شروع کرده که منجر به فرارش شده و آخر بار هم اورا گرفته و مي کشند ! چنين پيغمبري اصولا ميتوانسته به خداي مورد ادعاي اديان ايمان داشته باشد و خود را در پناه او بداند ؟! آخر اين چه خداييست که پيغمبرش بايد فراري باشد و هيچ مامني براي خود نيابد تا به مديريت ماموريتش بپردازد؟! خداي چنين پيغمبري خود کجا بوده تا او لحظه اي را در پيشگاهش احساس امنيت نمايد ؟!

    از آيت الله ها سوال کنيد خداي اين پيغمبر فراري کجا بوده .؟! کداميک از صفاتي که براي خدا ميشماريد برازنده ي خداي عيسي هست که عيسي نتوانست در پيشگاهش مامني براي مديريت ماموريتش بيابد ؟! آيا فراري بودن عيسي نشاني از قدرت الهي دارد ؟!