سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
استراتژی سطل آب!

اشاره: هرچند متن زیر از وحید جلیلی کمی قدیمی است، اما مناسب برای این روزهاست. حتما تا آخر بخوانید و سطل آبی بریزید...(قسمت اول)

انقلاب فلسطین، انقلاب ایران
 مسئله فلسطین در انقلاب اسلامی از همان سال 57 مطرح بوده و از آرمان های مسلم به شمار می­آمده. شاید اولین کسانی که بعد از انقلاب به ایران آمدند رهبران مبارزات فلسطین بودند؛     چهره­های شناخته شده­ی سازمان آزادی بخش مثل عرفات، ابوجهاد و ابوایاد خیلی گرم در انقلاب اسلامی پذیرفته شدند.

 در ابتدای نهضت هم، خود حضرت امام در سال 41 بحث فلسطین را مطرح کردند. باز حتّی دورتر برویم، در دهه ی 20 فعّالیت های شهید نواب­صفوی و آیت­الله کاشانی هم هست. یعنی طی یک جریان ممتدی در تاریخ انقلاب اسلامی و در تاریخ مبارزات دینی ایران به آرمان فلسطین توجه شده است.

 جدای از آن باز بعد از انقلاب چندنقطه­ی عطف وجود داشته؛ از خود انتفاضه­ی اوّل بگیرید تا انتفاضه ی دوم، تا آخرینش که همین جنگ 33 روزه بود. شروع انتفاضه­ی اوّل در فلسطین یک پیوند جدّی با انقلاب اسلامی دارد. در حج هایی که زمان امام برگزار می شد، یک راهپیمایی وحدت وجود داشت و یک راهپیمایی برائت. یک راهپیمایی در مدینه و یک راهپیمایی در مکّه (که خیلی راهپیمایی عظیمی بود). سال 66 که دیگر تصمیم گرفتند این قضیه را جمع کنند، ایران 400- 500 نفر کشته داد و کلّی زن و مرد آن جا شهید شدند. در بین تظاهرکنندگان چند فلسطینی بودند که به دست نیروهای عربستان شهید شدند. بعد وقتی که جنازه آنها در فلسطین تشییع شد، تشییع جنازه­شان منجر به انتفاضه­ی اول شد. یعنی برای اوّلین بار، یک مدل حضور انفجاریِ دینیِ مردمی در انقلاب فلسطین تجربه شد در حالی که قبلاً گروه های چریکی عهده­دار مبارزه در فلسطین بودند. این مدل انقلاب ایران   را در فلسطین اسمش را گذاشتند انتفاضه، یعنی یک انقلاب انفجاری.

می خواهم بگویم انقلاب ایران و انقلاب فلسطین یک پیوندهای این طوری داشته­اند. از اوّلین گروه­هایی که کارهای جهادی اساسی را داخل فلسطین دومرتبه کلید زدند، همین جهاداسلامی بود (قبل از حماس)، که این حرکت ها تحت تاثیر انقلاب اسلامی بودند.

آقای فتحی شقاقی یک دانشجوی پزشکی بود در مصر که به خاطر هواداری از اندیشه های امام به زندان می­افتد. مدّتی در زندان­های مصر زندانی بوده و در آنجا مبانی ایدئولوژیکی­اش را تقویت می کند. بعد می­آید گروهی را تشکیل می­دهد و خط مبارزه­ی دینیِ اسلامیِ نابی در فلسطین شکل می گیرد. از آن طرف هم حزب الله لبنان را داریم که وضعیتش مشخص است و با اسرائیل درگیرمی شود، و نسبت آن هم با اندیشه های امام مشخص است. در هر صورت دیرینه ی ما و به اصطلاح سابقه فعّالیت­های ما در عرصه فلسطین مشخص است.

کار هیجانی، کار پایدار
در هر کدام از این نقطه عطف ها، یک فضایی در ایران به وجود آمده. مثلاً در انتفاضه­ی اول یا دوم یا جنگ 33 روزه یک شور و هیجان و یک التهابی به وجود می­آید و بعد از مدتی سرد می شود. این دفترم را که داشتم ورق می زدم مال سال 80- 79 است که انتفاضه دوم -انتفاضه الاقصی- اتّفاق افتاد؛ که شارون رفته بود و وارد قدس شده بود و مردم درگیر شدند و عده ای شهید شدند و... آن زمان در دانشگاه امام صادق یک سری از بچه ها یک گروهی را تشکیل داده بودند به نام سیف (ستاد یاری فلسطین)؛ خیلی پرشور و شبانه روزی... آن زمان من ابرار بودم. آمدند پیشنهادهایی دادند که ما حتّی روزی یک صفحه مطلب می دهیم. آن زمان 60 پیشنهاد نوشته بودم که در حوزه فلسطین و فعّالیت های دانشجویی و فرهنگی می­شد انجام داد؛ امّا بعد از یک مدتی سرد شد و خوابید و رفت. در ماجرای جنگ 33 روزه که نزدیکترین­اش به ماست، باز همین طور. یعنی دوباره معلوم شد که ما چقدر نیازمند کار فرهنگی در حوزه ی مبارزه با اسرائیل هستیم؛ چه در داخل ایران چه در فضای منطقه­ای و چه در فضای جهانی. در سرمقاله ی سوره خیلی حرف ها زدیم که عملیاتی نکردیم. [آن] سرمقاله، سرمقاله ی خوبی است و شامل استراتژی و راهکار است ولی... .

و باز غزّه پیش می آید و باز از صفر شروع می کنیم، و چون می خواهیم هیجان خودمان را اقناع کنیم، می­آییم دست به یک سری کارهایی می­زنیم که باز اگر بخواهد تجربه دفعات پیش تکرار شود، دوباره افول خواهد کرد. 1سال دیگر، 6 ماه دیگر، 4 سال دیگر، دوباره یک ماجرای دیگر....

پس نکته­ی اول این است که بدانیم که از صفر نمی­خواهیم شروع کنیم. باید بدانیم که اولین کار و ابتدایی ترین کاری که باید انجام دهیم، اینست که یک آسیب شناسی از فضای 20 یا30 سال گذشته داشته باشیم؛ که چگونه است که آرمان فلسطین -که از همان روز شروع مبارزات امام در سال 41، طرح شده و تا اوج پیروزی انقلاب مطرح بوده و مهمترین امواج منطقه ای وجهانی انقلاب در فلسطین و لبنان و در مقابل اسرائیل انعکاس پیدا کرده و یک موقعیت استراتژیک برای ایران در جهان ایجاد کرده – ولی آن موقعی که قرار است یک کاری در این حوزه انجام شود همه ی بچه ها گیج باشند! از فرودگاه شما نگاه کنید تا جلوی سفارتخانه ها، تا دانشگاه های مختلف، قرارگاه هایی که بچه ها درست کردند. می­روی و می­بینی که دوست داند یک کاری بکنند، ولی هیجانشان و شورشان می چربد بر تدبیر و برنامه و استراتژی شان.

پیام رهبری
ما در حوزه ی فلسطین باید بفهمیم که فضای جنگ چه نوع فضایی است. استراتژی هایی که به ذهنم می­رسد باید در این حوزه داشته باشیم، دو چیز است -که در سرمقاله سوره ویژه جنگ 33روزه نوشتم-. ما بحث فرهنگی را به معنای وسیعش دست کم گرفتیم. یعنی همان نکته ای که در پیام آقا هم بود. آقا در همان اوّلین روز که 300 نفر کشته شدند و اوضاع به شدت هیجانی بود، [پیام دادند]. پیام آقا را نگاه کنید، 2-3 فراز مهم دارد. متأسّفانه هیچ کس اصلاً به این ها توجه نمی کند. «آقا پیام جهاد دادند و ما باید برویم شهید بشویم و هرکس به کمتر از شهادت راضی شود پیام را نفهمیده  و...!»

نگاه که می کنید، می بینید آقا یکی به حکام عرب حمله می کنند، یکی به علمای دینی، و یکی هم به روشنفکران و فضای رسانه­ای جهان اسلام. یعنی آقا دارد می بیند آن هایی که دارند آنجا کشته می شوند از اینجا ناشی می شود. یعنی اگر اسرائیل این پایگاهها را در جهان اسلام نداشت    نمی­توانست این طوری کار کند. و بعد شما می بینید که یک­صدم هیجان و مطالبه ای که می رود به سمت این که می خواهیم برویم در جبهه ی نظامی شهید شویم، به عرصه های دیگری که رهبری جهان اسلام گفته نمی آید.

دوپینگ جواب نمی دهد!
این حوزه اتّفاقاً حوزه ای است که همه می توانند در آن کار کنند. یکی از خرابکاری­های استراتژیکی که ما داشتیم، این بوده که چون به تکلیف همیشگی مان عمل نمی کنیم و یک سری کارهایی را که باید در طی زمان انجام دهیم، انجام نمی دهیم، می خواهیم دوپینگی عمل کنیم و دوپینگ جواب    نمی­دهد. و اگر دو سه بار هم دوپینگ برای کسی جواب بدهد بعد از آن، بُنیه­ی شما را آنقدر ضعیف می کند که یک نیروی ضعیف هم شما را شکست خواهد داد. کار فرهنگی این گونه است که شما باید در طی زمان کارهایش را انجام بدهید؛ که وقتی که مثلاً قضیه ی غزه پیش می آید، تمام انرژی هایی که در جهان اسلام وجود دارد بداند چگونه باید بیاید در صحنه و تاثیرگذار باشد.

اتلاف انرژی
ما می­آییم مدلی را طراحی می کنیم که %99 مردم نمی توانند آن را انجام دهند. مثلاً می­ر­ویم فرودگاه، می­گوییم ما می خواهیم اعزام شویم به غزّه! این چه الگو دادنی است؟! راهکارهایی ارائه    نمی­دهیم که اکثریت مردم بتوانند در همان حدّی -که حالا احساساتشان جریحه­دار شده است و     می­خواهند وارد شوند- بیایند کار کنند. می­آییم حالتهای «حدّی» را مطرح می­کنیم. به این ترتیب کلی از انرژی­ها اصلاً هرز می­رود؛ یا مأیوس می­شوند از اینکه بتوانندکاری بکنند. می­گویند:«آقا! کار، فقط همین!» خب، اگر این حرکت یک حرکت مثلاً سمبلیک است و قرار است ما یک استفاده­ی «تبلیغاتی» از آن بکنیم، خب پس راهکارهایش کو؟! ابزارهایش کو؟! محملهایش کو؟! بعد شما می­بینید که هزاران نفر-ساعت کار صورت می­گیرد، کلّی هزینه داده می­شود، یک هفته مثلاً آنجا می­خوابند [درجریان تحصّن در فرودگاه ها]، چقدر نتیجه گیری می­شود؟! در صورتی که طرف مقابل بخاطر اینکه سیستم تبلیغاتی­ و رسانه­ای خاص خودش را دارند، یک دهم ِ این هزینه می­کنند و ده برابرش نتیجه می­گیرند.

توسعه و تعمیق اطّلاعات
دو استراتژی اساسی برای کار فرهنگسازی برای مقاومت باید صورت بگیرد: یکی بحث گسترش و تعمیق «اطلاعات» ما نسبت به مسئله است. نسبت به تاریخ مبارزه اطلاعات ما به شدّت کم است. مثلاً به بنده، که سردبیر یک ماهنامه­ی فرهنگی ِحزب­اللهی در ام­القرای جهان اسلام (ایران) هستم، اگر بگویند اسم پنج شهید فلسطینی را نام ببَِر، بلد نیستم! کلی باید به مغزم فشار بیاورم که بشود پنج تا، شش تا؛ به ده تا که مسلماً نمی­رسد. حالا من مدّعی هم هستم که آدم رسانه­ای ام! مثلاً عزّالدین قسام، فتحی شقاقی، عماد عقل، یحیی عیّاش، همین سعید صیام، این پنج تا (یکی دو تا دیگر هم شاید یادم بیاید!). این وضعیت ماست! (محمد الدّره هم، این شش تا!) حالا دیگر شما حساب بکنید. بنده عضو فلان تشکل دانشجویی هستم که آرمان ما فلسطین است! امّا حتی اسم یک دانشجوی شهید فلسطینی را بلد نیستم.

اگر ملت ایران و شیعیان ایران قرار باشد با یک گروه ارتباط جدی داشته باشند، آن گروه حزب­الله است دیگر... اطلاعات ما راجع به حزب­الله چیست؟! اگر به بنده بگویند پنج دقیقه راجع به حزب­الله حرف بزن، دقیقه­ سوم حرف کم می­آورم! [حرف، به معنی] حرف درست، اطلّاعات دقیق. مجبورم شعار بدهم! که اگر راجع به افغانستان هم بگویند، همان­ها را می­گویم، راجع به ایرلند هم بگویند همان­ها را می­گویم، راجع به مثلاً ونزوئلا هم بگویند همان­ها را می­گویم!

اطلاعات ما راجع به محتوا خیلی کم است؛ اطلاعات تاریخی که اصلاً نداریم. سرزمین های1967 چی بوده؟ 1948چی بوده؟ جنگ 6روزه چه بود؟ جنگ رمضان چه بوده؟ خود حماس چه طوری شکل گرفته؟

از طرفی اطلاعاتمان راجع به جهان اسلام هم به شدّت پایین است. مثلاً اگر به من بگویند یک خبر نگار، یک روزنامه نگار، یک سردبیر از کویت نام ببر که فقط اسمش را شنیده باشی، بلد نیستم! در عربستان، بلد نیستم! در تونس، در الجزایر، در مالزی، در اندونزی، در مراکش، در بحرین، در ترکیه، در آذربایجان، در ازبکستان، در بوسنی، بلد نیستم!

گسترش ارتباطات
می گوییم اندیشه ما جهانیست. اندیشه جهانی باشد، مگر کفایت میکند؟! قضیه به همین بداهت است! اطّلاعات ما شدیداً ناقص است؛ ارتباطات ما هم همینطور. با اینکه امروز این همه هم تکنولوژی و ابزار هست. مثلاً با همین اینترنت به بهانه غزه رفتیم جستجو کردیم، وبلاگ هایی که در غزه به روز می شوند [را پیدا کردیم]؛ ارتباط با یک دانشجو، یک مهندس، یک پزشک، یه فعّال اجتماعی از غزّه. خوب، این کار را یک سال پیش هم می­شد انجام داد، نمی شد؟

ارتباطات خیلی ضعیف است. در ماجرای غزّه، دو تشکّل دانشجویی در جهان اسلام با هم بیانه مشترک ندادند! این عجیب نیست؟ مگر ما نمی­گوییم مسئله، مسئله­ی جهان اسلام است؟ یک دانشگاه در تهران با یک دانشگاه در آذربایجان یا در افغانستان؛ یک بیانیه مشترک داده نشد! در صورتی که شما می بینید حامیان جبهه­ی مخالف، در این دو-سه هفته، همه اش با هم بودند و جلسه داشتند.

کمترین کار: پر کردن گسل ها
 مثلاً همین بحثی که اخیراً مطرح شد که اینها سنّی اند، که بماند، وهابی اند که بماند، ناصبی اند! در حالی که طرّاح همین موشک های قسّام کسی به نام محمد نضال فرحات است و وصیت نامه اش در سایت حماس هم هست. در وصیت نامه اش که ده بند است، در بند دهم نوشته «اکنون زمان، زمانه مهدی است و من از امروز تا ظهور کند با او بیعت می کنم.» آقای فتحی شقاقی کلّی جمله راجع به امام حسین دارد. شعرای درجه اوّل فلسطین مثل سمیح القاسم و معین بسیسو راجع به امام حسین شعر دارند. یعنی ماجرایی را که شما می توانستید با کمترین هزینه طی زمان جا بیندازید، به خاطر خلائی که ایجاد کردید، مشکل ساز شد. با دو سه جمله وبلاگی موج درست می شود که یکی از فرماندهان حماس گفته: «همانطورکه یزید بر حسین پیروز شد ما هم بر اسرائیل پیروز خواهیم شد!!» عده ای انجمن حجّتیه­ای هم نشسته­اند که به اشاره ارباب­های انگلیسی شان به این دروغها ضریب بدهند. کوچکترین و ابتدایی ترین کارهایی را که می توانستیم در قضیه فلسطین انجام بدهیم، انجام نداده ایم. باید عناصر و آثار و مراکز بیداری اسلامی در کشور های مختلف را بشناسیم. هر حرکتی در جهت پر کردن این گسل ها باشد مفید است و تا نتوانیم این گسل های عمیق بین مراکز و عناصر بیداری را در جهان اسلام پر کنیم، مطمئن باشید اتفاقی نخواهد افتاد.

 ایده های ناب
تا دلتان بخواهد ما مرد ایده های انجام نشده ایم. شما هر جا بروید حاضرند ایده بدهند، ولی در عمل...؟ مثلاً این ایده ها، یادداشت ها مربوط به سال 79 -انتفاضه دوم- است:

باید نام بعضی شهدای فلسطین برسر زبان ها بیفتد، از شهدای دانشجو و دانش آموز و ...؛

باید شهرهای فلسطین، مثل رام الله، قدس، غزّه، الخلیل در ذهن ما پررنگ شود؛

گرداندن چهره های ضد اسرائیلی، از روژه گارودی تا چامسکی و... در دانشگاه ها؛

 کار های ترکیبی، مثلاً سالگرد انقلاب است، حوادث انقلاب و انتفاضه را با هم کار کنید؛

 ارتباطات مستقیم با مراکز داخل فلسطین و با دانشگاه ها، مثلا فلان دانشگاه تهران با دانشگاه فنی غزه خواهرخواندگی اعلام کنند، از آنجا مادر فلان شهید برای دانشجویان مستقیم پیام بفرستد و...؛

کار ترکیبی شهدای بزرگ ضد اسرائیلی، چمران با عزالدین قسّام ، با امام موسی صدر، متوسلیان، عباس موسوی، فتحی شقاقی؛

 نام گذاری ها، مثلاً دانش جویان جهان اسلام با هم قرار بگذارند نام یک کتابخانه در هر دانشگاه را به نام فلان شهید فلسطینی نامگذاری کنند؛

 استفاده از کارهای هنری، عکس، کاریکاتور، گرافیک، شعر. همین الآن کلّی از این شعرای فلسطینی را دعوت کنید- سمیح القاسم یکبار آمده ایران- ، لااقل در دانشگاه های اصلی ایران بروند سخنرانی کنند.

استفاده از فرصت ها
در فضای دیپلماتیک، در همین ماجرای غزّه، چقدر اینها گاف دادند... عکس العمل کشورهای اروپایی، که حتی یکی از آنها، سفیر اسرائیل را احضار هم نکرد که به او تذکّر بدهد! در صورتی که در همین مدت مثلاً سفیر ایران را احضار کردند که چرا به دفتر خانم عبادی تعرّض شده!! این گاف هایی که این­ها می­دهند، به خصوص در فضای دانشگاهی، کلّی می شود ازش استفاده کرد. مثلاً همایش بگذارید: «حقوق بشر و غزه»؛ خانم عبادی را هم دعوت کنید. ما یک صدم این گاف را هم بدهیم، آنها صد برابرش را استفاده می کنند و چماق می کنند توی سر جمهوری اسلامی.

از مسئولین بخواهید

بحث اساسی دیگر این است که قرار نیست همه ی این کارها را از صفر تا صدش را خودمان انجام دهیم. کار مهمی که جنبش دانشجویی، امروز می تواند انجام دهد مطالبه از بعضی سازمان هاست. شما ببینید، یک تشکیلاتی وجود دارد به نام «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» با بودجه های میلیاردی. در اکثرکشورهای جهان هم این ها «رایزنی» دارند. شما می بینید که یک دانشگاه شریف چه بسا از کلّ سازمان فرهنگ و ارتباطات در این زمینه بیشتر کار می کند! با اینکه نه ماموریت اصلی اش این است، نه سابقه فعّالیت در این موضوعات را دارد، نه پول این کارها را دارد و نه وقت این کارها را دارد. آن وقت او(سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) اصلاً از صبح تا شب می آید آنجا، کارت می زند، فقط به خاطر اینکه این کارها را بکند، بعد همین کار را هم نمی کند! پدر بچه ها باید در بیاید که مثلاً خودشان از صفر شروع بکنند و بگردند در سایت ها که email اساتید دانشگاه های مصر را به دست بیاورند. خب این سازمان فرهنگ و ارتباطات پس چه کار می کند؟! [شما بپرسید:]آقا، شما مسئول میز تونس هستی، مسئول میز کویتی، مسئول میز لبنانی؟ بلند شو بیا اینجا به ما اطلاعات بده. اصلاً تو باید به ما خط بدهی.[و او جواب دهد:] خب در تونس این قابلیت ها وجود دارد، این آدم ها هستند، این تشکل های دانشجویی هستند. [خطاب به مسئولین:] تو باید رصدشان کرده باشی.

دقیقاً عین همین تشکیلات را شما در وزارت امورخارجه دارید که به شکل موازی هستند؛ مشابه همین تشکیلات را مثلاً در جامعة المصطفیِ قم دارید. یعنی 3-4 تا تشکّل موازی دارند این کارها را می­کنند؛ بعد ابتدائیات را در اختیار شما قرار نمی دهند. گاهی اصلا ندارند که بدهند! خب ما باید چه کار کنیم؟ ما باید جور همه­ی اینها را بکشیم؟ -مگر الان زمان شاه است!؟- چرا در 20 سال گذشته فقط یک فیلم «بازمانده» درباره­ی فلسطین ساخته شده است؟ یکی نباید سوال کند: اینجا مگر جمهوری اسلامی نیست؟ مگر فلسطین (حتی اگر ایدئولوژیک اش را هم کنار بگذاریم) عمق استراتژیک ما نیست؟ مگر نه اینکه آنها اگر ترتیب فلسطین را بدهند و قضیه اش را حل کنند، بعد می­آیند سراغ ایران؟ پس چرا هر 20 سالی باید یک فیلم «بازمانده» ساخته شود؟

[مشکل کجاست؟] پولش نیست؟ هنرمندش نیست؟ ایده اش نیست؟ چه چیزی مهیا نیست؟ دولت اصولگرایش نیست؟ مجلس اصولگرایش نیست؟ آن فیلم مخاطب ندارد؟ خب می بینید این فیلم همه چیزش هست اما باز هم ساخته نمی شود. بعد در همان تشکیلات، کارهای عبث و بیهوده و حتی ضد انقلابی صورت می گیرد( نمونه اش، رسماً وزارت ارشاد پول می دهد-صدها میلیون- که بیا یک فیلم ضد انقلابی برای ما بساز؛ نه اینکه مجوز بدهد، رسماً خودش تهیه کننده می شود!). ولی یک فیلم در حوزه ی فلسطین ساخته نمی شود. آیا مخاطب ندارد؟ مثلا شما یک فیلم درباره ی حزب الله بسازید مخاطب ندارد؟! این ها سؤالات اصلی است و باید سوال شود.( به نظر من از حالا باید    تحصن­های شبانه روزی شما جلوی سازمان فرهنگ و ارتباطات باشد تا ببینید که آن سازمان درست می شود یا نه!)

در جمهوری اسلامی، سازمانش هست، بودجه اش هم هست. بودجه­ی حمایت از مردم فلسطین مربوط به سال 69 است -مصوب مجلس سوم- آن زمانی که آقای کروبی رئیس مجلس بود. مجلس سوم کی بوده؟ بعضی از شما ها حتّی به دنیا نیامده بودید. آن زمان یک قانون بسیار خوبی تنظیم شده است؛ کلی کمیته دارد و... چند سال است وجود دارد؟ 18 سال است است این کمیته وجود دارد، کمیته دائمی، هرسال ردیف بودجه دارد- میلیاردی پول خورده است- بعد شما می بینید که اینها چه کار دارند می کنند، معلوم نیست!

بعد قضیه ای که پیش می آید، همه ی بچه ها می خواهند همه ی کارها را خودشان انجام دهند؛ از بحث تحریم کالاهای اسرائیلی تا بحث کارهای فرهنگی و.... را چهار تا دانشجو باید انجام بدهند!

پس یک کار جدی که باید بشود مطالبه از دستگاه های مسئول است.

ادامه دارد...


+ نوشته شـــده در سه شنبه 93/5/7ساعــت 1:26 عصر تــوسط رَبِّ:اِنّی لِمآ اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍفَقیر | نظر




مرگ بر آمریکا